صفحه اصلی
تالارها
نوشتههای جدید
ویترین موضوعات
جستجو در تالارها
ویترین آثار
آخرین بررسی ها
جستجو در منابع
جدیدترینها
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
منابع جدید
آخرین فعالیت
وبلاگ ها
اعتبار
معاملات
سکه: 0
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
آخرین فعالیت ها
ثبت نام
منو
ورود
ثبتنام
فهرست
نصب برنامه
نصب
گزینههای بیشتر
تماس با ما
بستن منو
به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با ما باشید
ثبتنام
ورود
صفحه اصلی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
Ads
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
Gola
کاربر انجمن
کاربر انجمن
·
17
·
از
گیلان
تاریخ ثبتنام
3/26/25
نوشتهها
76
پسندها
1,042
امتیازها
123
سکه
40
یافتن
یافتن محتوا
یافتن همه نوشتههای Gola
یافتن همه موضوعات Gola
آخرین فعالیت
فرستادنها
درباره
کاربران بازدیدکننده از نمایه شما
Gola
به
marym نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان شبهای مرگ| marym
با
Like
واکنش نشان داد.
"دیباچه" تپش قلبم، اینبار مخوفتر گوشم را نوازش کرد. بوی کریهی به مشامم رسید، صورتم را با دستهام پوشاندم، ناگهان فریادی بلند شد: -...
6/29/25
Gola
به
marym نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان شبهای مرگ| marym
با
Like
واکنش نشان داد.
"بنام آفرینش جن و ارواح" عنوان: شبهای مرگ ژانر: ترسناک، تراژدی اثر: مریم فواضلی(marym) ناظر: @زهرا سلطانزاده خلاصه: درشبهای طولانی...
6/29/25
Gola
به موضوع
نقد کاربر
رمان: خزان شامگاه.به قلم شهرزاد قصهگو.
پاسخ دادهاست.
سلام وقت بخیر نویسنده عزیز؛ رمان خزانشامگاه رو امروز مطالعه کردم و از خوندن رمانتون بسیار لذت بردم امیدوارم قلمتون به سطح بالاتری...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
اوژنی تلفنش را برداشت و شمارهی ژوزفین را گرفت. دلش نمیخواست به او زنگ بزند؛ لیک میدانست اگر ژوزفین خودش بیاید و حال ماریوس را ببیند،...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
گویی خواب با اوژنی قهر کرده بود، نمیتوانست پلک بر هم بگذارد؛ گویی برای این که بتواند آنها را ببندد بیش از حد سنگین بودند. خاطرات رهایش...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
اوژنی آگاه نبود که آتش این کجخلقی از کجا بر انبار قلبش افتاده. از کی هنگام توضیح مسائل به همسرش به جای مهربان، ملول و بیمیل بود؟...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
"وقتی دید زندگی آرام آرام از چشمان ویولت محو میشود، قلبش یخ زد. امکان نداشت این اتفاق افتاده باشد! تمام نشانههای برخاسته از حواسش دروغ...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
نور ماه کامل به چهرهی خفته ماریوس حالتی روحانی و اثیری بخشیده بود. کوچکترین اثری از آن آشفتگی هنگام بیداری در چهرهی تکیدهاش دیده...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
با صدای پیامک تلفن همراهش از خواب پرید. کابوس شب گذشته همچنان در ذهنش زنده بود و فریاد میکشید. با گیجی تلفنش را از روی میز پاتختی...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
باد بهسان گرگینههای افسانهای زوزه میکشید و به پنجرهی اتاق تازیانه میزد. در دل شب، چیزی جز سیاهی و ظلمات پدیدار نبود. صدایی میآمد...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
اوژنی ماگ سرامیکیاش را پر از قهوه کرد و روی مبل نشست. لپتاپش را گشود و روی پوشهی فیلمها کلیک نمود. دلش میخواست فیلم محبوبش را...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
اوژنی پایش را روی ترمز فشار داد. مانند کسی که گنجشک کوچکی را نوازش میکند، دستی به موهای همسرش کشید. - پاشو عزیزم، رسیدیم! چشمان ماریوس...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
ماریوس کارنین از اتاق ام آر آی بیرون آمد. موهای خورشیدفامش، به درختان بید مجنون میمانستند. در چشمان زاغرنگش، ترس و سردرگمی فریاد میزد...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
انگشتان نحیف و سبزهاش را چنان در هم قلاب کرده بود که گویی هر لحظه امکان داشت بشکنند. مدام به در اتاق ام آر آی مینگریست؛ انگار باز شدن...
6/29/25
Gola
به
Emily نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصهگو
با
Like
واکنش نشان داد.
مقدمه: روزی آسمان به خورشید دل بست. او مهر را در بر گرفت؛ بستری برای درخششش شد؛ ساعتها همکلامش گشت و در یک کلام، قلبش را به او هدیه...
6/29/25
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
623
آخرین بازدیدکنندگان
623 بازدیدهای نمایه
ملیکآ.
7/29/25
(SINA)
7/6/25
Melica
Melica عضو تأیید شده است.
6/22/25
ZeinabHdm
6/13/25
..LADY Dyva..
..LADY Dyva.. عضو تأیید شده است.
6/12/25
king7
6/11/25
هویار
6/10/25
ArMMaN
6/7/25
دامبلرد
5/29/25
Asoman
5/27/25
صفحه اصلی
این سایت از کوکی ها استفاده می کند. با ادامه استفاده از این سایت، شما با استفاده ما از کوکی ها موافقت می کنید.
تایید
ادامه مطلب…
بالا