پارت نهم: فکر کردی برام مهمه؟
رو به روی یک سوپرمارکت کنار جاده ماشین را پارک میکند. به داخل مغازه میرود، مقداری تنقلات و یک پاکت سیگار میگیرد و از سوپرمارکت خارج میشود. سوار ماشین میشود، پلاستیک تنقلات را روی صندلی عقب میاندازد، سیگارش را روشن میکند، صدای ضبط را زیاد میکند و هایده شروع به خواندن میکند. آرام به راه میافتد و به مرور سرعتش بیشتر میشود. بیخیال از همه چیز در حال تند رفتن است که متوجه میشود چند متر جلوترش سگی لنگ لنگان عرض جاده را طی میکند. «فکر کردی برام مهمه؟» ، مرد بیخیالتر از آن است که نگران شود و بخواهد ناگهان ترمز کند. از سر لجاجت سرعتش را بیشتر میکند و سگ را زیر میگیرد. سگ بیچاره در دم جان میدهد و ماشین مرد هم وسط بیابان خراب میشود.انگار که ماشین داغ کرده باشد دود از کاپوت بلند شده.از ماشین پیاده میشود و سیگاری روشن میکند. و بیخیال ماشین، مسیر را پیاده طی میکند تا کِی از خستگی یا تشنگی تلف شود. و او راست میگفت انگار هیچ چیز برایش مهم نبود حتی وقتی فکر میکردی برایش مهم است.
رو به روی یک سوپرمارکت کنار جاده ماشین را پارک میکند. به داخل مغازه میرود، مقداری تنقلات و یک پاکت سیگار میگیرد و از سوپرمارکت خارج میشود. سوار ماشین میشود، پلاستیک تنقلات را روی صندلی عقب میاندازد، سیگارش را روشن میکند، صدای ضبط را زیاد میکند و هایده شروع به خواندن میکند. آرام به راه میافتد و به مرور سرعتش بیشتر میشود. بیخیال از همه چیز در حال تند رفتن است که متوجه میشود چند متر جلوترش سگی لنگ لنگان عرض جاده را طی میکند. «فکر کردی برام مهمه؟» ، مرد بیخیالتر از آن است که نگران شود و بخواهد ناگهان ترمز کند. از سر لجاجت سرعتش را بیشتر میکند و سگ را زیر میگیرد. سگ بیچاره در دم جان میدهد و ماشین مرد هم وسط بیابان خراب میشود.انگار که ماشین داغ کرده باشد دود از کاپوت بلند شده.از ماشین پیاده میشود و سیگاری روشن میکند. و بیخیال ماشین، مسیر را پیاده طی میکند تا کِی از خستگی یا تشنگی تلف شود. و او راست میگفت انگار هیچ چیز برایش مهم نبود حتی وقتی فکر میکردی برایش مهم است.