زهرا سلطانزاده
گوینده آزمایشی
ناظر اثـر
ویراستار
تیمتعیینسطح
کپیـست
داور آکادمی
رمانخـور
مقامدار آزمایشی
نویسنده نوقلـم
عنوان: دیوان خاموش
شاعر: زهراسلطانزاده
ژانر: عاشقانه
قالب: غزل
عصاره:
شب است و خسته ز خود، دل به جاده میسپرم،
به شوقِ دیدنِ او، تا سحر نمیگذرم.
نفس بریده و در خویش ماندهام خاموش،
که غیرِ نامِ تو، ای عشق، بر لبم نبرم.
ز رفتنت چه بگویم؟ هزار سال گذشت،
ولی هنوز به یادِ تو میتپد حنجرم.
به رویِ قبرِ تمنّا نشستهام گریان،
که از وصالِ تو بویی نبُرده است سرم.
اگر چه مردهدلم، زنده در خیالِ توام،
میانِ خاک، به یادِ نگاهِ تو، نَظرم.
مرا به مرگ بخوان، تا دوباره زنده شوم،
که عشقِ توست که جان میدهد به پیکرم.
شاعر: زهراسلطانزاده
ژانر: عاشقانه
قالب: غزل
عصاره:
شب است و خسته ز خود، دل به جاده میسپرم،
به شوقِ دیدنِ او، تا سحر نمیگذرم.
نفس بریده و در خویش ماندهام خاموش،
که غیرِ نامِ تو، ای عشق، بر لبم نبرم.
ز رفتنت چه بگویم؟ هزار سال گذشت،
ولی هنوز به یادِ تو میتپد حنجرم.
به رویِ قبرِ تمنّا نشستهام گریان،
که از وصالِ تو بویی نبُرده است سرم.
اگر چه مردهدلم، زنده در خیالِ توام،
میانِ خاک، به یادِ نگاهِ تو، نَظرم.
مرا به مرگ بخوان، تا دوباره زنده شوم،
که عشقِ توست که جان میدهد به پیکرم.
آخرین ویرایش: