شعر °اشعار تک بیتی°

کاش می شد عمر خود را هدیه می دادم به او
زندگی را دوست دارم، مادرم را بیشتر...
 
دلم خوش است میان شکنجه پاییز
چه باشم و چه نباشم ، بهار نزدیک است
 
مینالم از فراغت دانی چه بی قرارم
یارا بیا که این دل درحال انفجار است
 
سوزش چشم من از لذت"زیبایی توست"
خیره بر تو شده ام،پلک زدن یادم رفت
 
مثل یک شعر مرا تنگ در آغو*ش بگیر
که هوایِ غزلم سخت شبیه تن توست
 
عقب
بالا پایین