مشاعره مشاعره با حروف تعیینی

یارب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ چشم خورشید قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مر

جناب صائب تبریزی


با حرف و
 
و رفتی و نگفتی چشمم به راهت است
دلم را سوزاندی ولی برو جانم فدایت

اخر حرف ت
 
تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟


بعدی با ه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: مرهم
هردم چو توپ می‌زندم پشت پای وای

کس پیش پای طفل نیفتد که وای وای


ل لطفا
 
لحظه ای مثل من تصور کن، پای قول و قرار یک نفری
ترس شیرین و مبهمی دارد اینکه در انحصار یک نفری

س لطفا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: مرهم
جهان آفرین تا جهان آفرید
چون او مرزبانی نیامد پدید

خ لطفا
 
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر کجا که رود جز پی سمر نرود
ژ لطفا
 
عقب
بالا پایین