دلنوشته

  1. دختر عقرب.

    در حال تایپ دلنوشته گذری از قلب | marym

    « بنام عشق » دلنوشته: گذری از قلب ژانر: تراژدی، عاشقانه اثر: مریم فواضلی « marym » دیباچه؛ سلام نفس‌من، برای تو می‌نویسم، و تو برای دیگری می‌خوانی، آن‌گونه شد بخت‌سیاه‌ام، با یاد معشوقه‌ بی‌وفایم، دست به قلم گرفتم؛ ز دل بی‌قرار است امشب، سطر‌ کتابم از نام تو گله و شکایت کردن، و قلمی که تا...
  2. zhina

    نقد کاربر نقد دلنوشته 33 رنگ از تو | اثر ژینا

    به نام حق دلنوشته 33 رنگ از تو از نظرات و انتقاداتتون که در جهت پیش رفت قلم و اثر بنده‌ست، بسیار سپاس گذارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/40299/
  3. Blu moon

    در حال تایپ دلنوشته هلالوش | purple moon

    به نام خالق بی‌همتا نام اثر: هلالوش نویسنده: ماه بنفش ژانر: تراژدی مقدمه: آشوبی که در وجودت مانند سیلابی خانه خراب کن، غرق می‌کند هر آنچه آرامشی که سعی در به دست آوردنش داشتی... آرامش برایت آرزویی بیش نخواهد بود، و افسوس بر آن قلبی که در انتظار معجزه‌ایست!
  4. مَمّد

    اتمام یافته دلنوشته رویای وارونه| مَمّد

    به نام خدا نام مجموعه: رویای وارونه نام نویسنده: @_MmD_ ژانر: عاشقانه سطح: حرفه‌ای مقدمه: گویا در دنیای من، همه‌چیز وارونه است! هرچه‌قدر بیش‌تر تلاش می‌کنم تا به کسی یا چیزی که می‌خواهم برسم، از آن دورتر می‌شوم! شبیه به یک سراب. و من...، و من چه‌قدر دوست داشتم به تو برسم! نقد دلنوشته رویای...
  5. دامبلرد

    در حال تایپ دلنوشته مخزن الدردها | خانومِ اِل

    بسم آنکه درد را آفرید نام دلنوشته: مخزن الدردها نام نویسنده: خانومِ اِل ژانر: اجتماعی، تراژدی دیباچه: همیشه در زندگی‌مان شبیه زالو بودیم، به آدم‌ها چسبیده و غم و غصه‌هایشان را تا قطره‌ی آخر می‌مکیدیم، وقتی هم که آدم‌ها کارشان با ما تمام می‌شد، پرتمان می‌کردند در کاسه‌ی آب نمک تا بمیریم؛ اما...
  6. zhina

    در حال تایپ دلنوشته 33 رنگ از تو | ژینا

    به نام حق نام اثر: 33 رنگ از تو. نام نویسنده: ژینا ژانر: عاشقانه مقدمه: ۳۳ رنگ، نه از جنس تصویر و قلم، نه آن‌چنان که چشم می‌بیند. رنگ‌هایی ناشناس، پنهان در گوشه‌های تو، که هرگز نام‌شان را نشنیده‌ام، و تو بوم آن‌ها هستی، و من نقاشی‌ ماهر
  7. بی صدا

    در حال تایپ دلنوشته کینه | بی‌صدا

    نام اثر: کینه سرشناسه: بی‌صدا/محمد مهدی گودرزی موضوع: دلنوشته، یاداشت ها و غیره ژانر: عاشقانه، تراژدی تعداد صفحه: به زودی ثبت می‌شود سال نشر: یک هزار و چهارصد و چهار.۱۴۰۴ منتشر شده در: کافه نویسندگان، تالار ادبیات_ بخش تایپ دلنوشته دیباچه: تو بگو ای دل دیوانه‌ی من راه کجاست؟ از کجا آمده‌ام،...
  8. zhina

    در حال تایپ دلنوشته سکون | ژینا

    بسمه تعالی نام اثر: سکون نام نویسنده: ژینا ژانر: درونگرایانه، فلسفی مقدمه: هیچ‌چیز ناگهانی نبود. نه مثل شکستنِ یک شیشه، نه مثل فرو ریختنِ دیوار. همه‌چیز آهسته اتفاق افتاد... آن‌قدر آهسته که حتی نفهمیدم کی از تکاپو دست کشیدم. انگار زندگی، بی‌هیچ هشدار یا حادثه‌ای، آرام مرا کنار کشید و در گوشم...
  9. zhina

    اتمام یافته دلنوشته باوان | ژینا

    بسمه تعالی نام اثر: باوان نام نویسنده: ژینا ژانر: عاشقانه مقدمه: گاهی، در ازدحام روزهایی بی‌نام، دل بی‌هوا دلتنگ می‌شود. برای جایی که نه نشانی دارد، نه تقویم می‌شناسد. فقط تویی که در آن نفس می‌کشد. باوانم… ای آیه‌ی مهرت بر قلبم نازل شده، برایم پناه باش. پناهی بی‌مرز، که با نامت آغاز شد و اگر...
  10. aram _atur

    در حال تایپ دلنوشته دوام اوردن/جنگیدن | آرام آتور

    نام اثر: دوام اوردن /جنگیدن سرشناسه: آتور، ارام 1383 سبک/ژانر: رئالیسم، درام، تراژدی سال نشر: یک هزار و چهارصد و چهار - 1404. منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته. دیباچه: به گمانم به گمانم در میان دوام اوردن ها معنایی که برایش دوام می اوردم بی معنا شده؛ اری دیگر...
  11. Chaos

    اتمام یافته دلنوشته راپسودی | اثری از آشوب

    🪽بنام شاعر زندگی نام اثر: راپسودی نام نویسنده: سحر راد (ملقب به آشوب) ژانر: عاشقانه، تراژدی سطح: حرفه‌ای دیباچه: کسی چه می‌داند که این دل پس از هربار شکستن، چگونه از نو بر مدار تپیدن می‌ماند؟! و یا جانی که بارها در آتش عشق سوخته، چگونه می‌تواند هنوز زنده‌بودن را به یاد داشته باشد؟ من آن...
  12. ساواش

    اتمام یافته دلنوشته لیلی به من بگو آسمان | محمد یاسین نصرتی

    ~به نام خالق عشق~ نام اثر: لیلی به من بگو آسمان سرشناسه: محمد یاسین نصرتی(شاهیاس) موضوع: دلنوشته ژانر: عاشقانه سطح اثر: محبوب ویراستار: دیوا لیان سال نشر: ۱۴۰۳ منتشر شده در: انجمن كافه نويسندگان - تالار ادبيات - بخش تايپ دلنوشته. دیباچه: به آسمان که خیره می‌شوم، غم می‌بینم، درد می‌بینم. تاریکی...
  13. S

    پایان نقدوبررسی دلنوشته هنوز در دریا ماهی می‌روید | منتقد: صبا

    نقد نام: قطعا نام دلنوشته اولین چیزی است که خواننده آن را می‌بیند و می‌خواند، پس در جذب مخاطب تاثیر زیادی دارد. نام این دلنوشته با وجود جمله‌وار بودن، با خلاقیت بالایی انتخاب شده و به دور از کلیشه بود و همین موضوع، عنوان را متفاوت می‌کرد. استفاده از کلمه هنوز موجب شده تا حس و حال انگیزشی و...
  14. ز

    کمی خستگی

    چیزی نگو فقط گوش کن به سکوت‌ام نگاه کن به اشک‌هایم بخند به تنهایی‌ام راه برو با خستگی‌هایم می‌بینی نمی‌توانی حالم را درک ‌کنی پس چیزی نگو، سکوت کن فقط دور شو و عبور کن از جاده‌ی دلتنگی‌هایم
  15. دختر خوشگل انجمن

    در حال تایپ دلنوشته تاریخی دیگر | نویسنده کیاناز تربتی نژاد

    به وقت آذر ماهِ هفتاد و نه، شاید خانم آقای مهری یک چیزی می‌دانست که با ناخوشی نگاهمان می‌کرد. شاید بچه‌های تابستان‌ ندیده‌ی کوچه‌ی خانه‌یتان می‌دانستند که این شیرینی دل را می‌زند و در همان روزهای اول پایم زیر دوچرخه‌ی قرمز رنگ محمد، پسرِ حیدر آقا رفت. در این میان به من بگو، منتظرت بمانم؟ یا تو...
  16. ب

    اتمام یافته دلنوشته تُنگ بلوری | نویسنده بلوط

    می‌دانی؟! من عادت کردم. خیالم تو را میهمان است. روزمره من از مرور شروع تا انتهای بینهایت ماست. از پرواز فراز آسمان به الوار های کهنه‌ی غرق در گِل به انتظار بنا شدن. از درخت های سر به فلک کشیده به پیچ تاب توپ:گلللل از نگاه ها به انکار ها از نگرانی ها به بی قراری ها به دیروز به امروز به فردا من...
  17. Sarkook

    در حال تایپ دلنوشته دریایِ آسمان | نویسنده سارا عسکریان

    لحظه‌ای که دل باختم، سقوط کردم یا غرق شدم؟ تفاوتی هم نمی‌کند، هردو در نهایت آدمی را به کام مرگ می‌کشاند و عشق هم مرگِ روح و روان است عشق، نابودگرِ جسم و جان است... .
  18. ponyo

    در حال تایپ دلنوشته تهی | تیم ششم چالش ادبی

    هر چقدر هم که سعی کنی نمی‌شود مانند قبل شد از خود می‌پرسی چرا؟ دلیلش را هر چند دیر میفهمی اینکه نمی‌شود تو آدمی را مانند برگه کتابی بگذاری و بعد از مدت‌ها در همان صفحه به دنبالش بگردی! آدم‌ها نمی‌ایستند، آنها برگه کتاب نیستند آنها می‌روند و باز نمی‌گردند!
  19. در حال تایپ مجموعه شعر شمع آجین | به قلم Saghar

    قاصدک چرخی زد لـ*ـب حوض نشست ماهی خونی خندان را دید دل او لرزی کرد برق عشق به چشمش افتاد آماس شتابانی وزید قاصدک را به آغو*ش کشید با خودش برد به جایی دورتر نه که از روی حسادت باشد قصد او نیک‌خواهیست من که از دور به تماشای عرصه بنشستم نجوای آماس به گوشم برسید «باورت گر بشود گر نشود عاشقی هست،...
  20. ب

    اتمام یافته دلنوشته مرآت | نویسنده بلوط

    جای گماشته بودم خند‌ه‌ام را شیطنت‌های بچگانه‌ام‌ را پس جُنگ نخ‌نمای صندوقچه و دل نشین نیست؟ خیال دوباره تسخیر، لم*س، حس کردن تماما خود! نسیم می‌وزد حریر‌ها می‌رقصند زلف‌های پریشان هم چمدان حرف‌ها دارد خیالم دور دست‌ها را سِیر وجود چپ سینه نیز به خیال شکفتن دوباره اگر چه رنج دارد امید نیز...
عقب
بالا پایین