باراننیازمند
چو نو گل کویر، به باران نیازمند
در غربتم ، به دیدار یاران نیازمند
یه لحظه هم ز درد، دلم را محال نیست
گم گشته ام میان هزاران نیازمند
کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظهها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند