HADIS.HPF
مدیر اجرایی انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر اجرایی انجمن
مدیر رسـمی تالار
ناظر ارشد آثار
مترجم
رمانخـور
نویسنده رسمی رمان

نام رمان : نابود کرد، نابود شد
نویسنده: حدیث پورحسن
ژانر: عاشقانه، اجتماعی و جنایی
خلاصه:
ما آدمها، عجیب به گُلهای گلدان شباهت داریم!
یکی هر روز آب میخواهد، دیگری را زیاد آب بدهی میخُشکد، آن یکی آفتاب میخواهد و دیگری در سایه جان میگیرد...!
بلد نباشی، گُلت را باختی!
پشت سرش قدم برداشتم. هنوز حالم خوب نبود، اما صدای قدمهای آرین جلوتر ازم، حس امنیت میداد. گاهی با سر برمیگشت تا مطمئن بشه هنوز دنبالش هستم.
کنار ماشین مشکی رنگش ایستاد و در صندلی شاگرد رو باز کرد. بیهیچ حرفی نشستم. خودش هم دور زد و پشت فرمان نشست.
تا مدتی فقط سکوت بود. صدای کولر ماشین و بوقهای گاه و بیگاه خیابون تو گوشم میپیچید.
بعد از چند دقیقه، نگاهش رو از خیابون گرفت و گفت:
– گرسنته؟
سکوت کردم. نمیخواستم بگم که نه… نمیخواستم دوباره ترحم توی چشم کسی ببینم، اما صدای شکمم جوابش رو داد.
خندید و نفسش رو آهگونه بیرون داد.
– حدس زدم.
ماشین رو کنار یک فستفود ساده نگه داشت.
–...
کنار ماشین مشکی رنگش ایستاد و در صندلی شاگرد رو باز کرد. بیهیچ حرفی نشستم. خودش هم دور زد و پشت فرمان نشست.
تا مدتی فقط سکوت بود. صدای کولر ماشین و بوقهای گاه و بیگاه خیابون تو گوشم میپیچید.
بعد از چند دقیقه، نگاهش رو از خیابون گرفت و گفت:
– گرسنته؟
سکوت کردم. نمیخواستم بگم که نه… نمیخواستم دوباره ترحم توی چشم کسی ببینم، اما صدای شکمم جوابش رو داد.
خندید و نفسش رو آهگونه بیرون داد.
– حدس زدم.
ماشین رو کنار یک فستفود ساده نگه داشت.
–...
- HADIS.HPF
- انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان حدیث پورحسن رمان جنایی و عاشقانه نابود کرد نابود شد رمان درحال تایپ رمان نابود کرد نابود شد رمان نابود کرد نابود شد از حدیث پورحسن رمان های آنلاین رمان های حدیث پورحسن
- پاسخها: 67
- تالار: رمانهای درحال تایپ
آخرین ویرایش: