همگانی [ایـسـتـگـاه نِـــویـسَـنـدِگـی] ✍️

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نکند مرا ببری از یاد؟
نکند عشقم بشود کابوست
ای وای
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی درهای پشت سرت بسته می‌شدند، نترس!
این یعنی دست از نگاه کردن به گذشته برداری و به سمت آینده بری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جام خمر ل*بِ لعلت که مراست عشق و جنون
به که باید گفت دین از سرِ من پر داده؟


- مطهره.س
۰۰:۰۰
هفدهم آبانِ بارانیِ ۱۴۰۰
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کس نمی‌داند که من کی به او دل باختم.
غافل از آن‌که او عاشق دیگری بود.

✍فاطمه عطایی​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حتی این خودکار آبی به شوق دیدن تو می‌نویسد.
برگرد...
حداقل به خاطر این خودکار آبی!

✍فاطمه عطایی​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میان تمام داشته‌ها و نداشته‌هایم،
نداشتنت خرم کرد؛
✍?آلـبـالــو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جانا گر بازآیی بازهم این دل، دل نمی‌شود و آن لحظه‌های خوشی که نیست شده است برنمی‌گردند...(=
✍?آلـبـالــو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ای آدما. کاش می‌شد مثل باران می‌شدیم!
ساده‌ و کم ادعا...
می‌باریدیم بر روی تمام سیاهی‌ها...
ولی این فقط یک ای‌کاش بود!
چون خود ما سیاهی هستیم.

✍فاطمه عطایی​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بچه که بودم با خود می‌اندیشیدم تلخ‌تر از طعم شربت سرماخوردگی نداریم و نیست؛
اما حال حقیقت تلخ نبودت را چشیده‌ام و دگر هیچ طعم تلخی نمی‌تواند کامم را از حصار زهرآگینش نجات دهد.
✍?آلـبـالــو
 
آخرین ویرایش:
-او‌ را سه باره می‌کشتند؛
-چگونه؟
-با انکار رَنجش!
۰۱:۰۴
۱۴۰۰.۸.۱۸
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین