همگانی [ایـسـتـگـاه نِـــویـسَـنـدِگـی] ✍️

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
بارها تلاش کردم برای اینکه بمانند،هر کاری کردم تا به چشمشان بیایم،
اما فهمیدم آنهایی که نمیخواهند بمانند،نمیمانند.
ودرست همان موقع بود که دست از نگه داشتنشان کشیدم و دور شدنشان را تماشا کردم،آنها رفتن تا جایی که دیگر اثری از آنها باقی نماند انگار که از اول هم کسی نبود.

واین سرآغازی بود برای من تا آغاز کنم زندگی بدون آنهارا.

fereshteh
7:04
۱۴۰۰٫۹٫۱۷

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
اگر اندوه طغیان کند؛ از چشم‌‌ها می‌چکد،
از قلم سرازیر می‌شود.
?نـــــــوژان نـویـــس

هفت دی هزار و چهارصد
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
اگه موندنی بودیم برای هم، پس مرگی وجود نداشت دیگه.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
گفتنی‌های آدمی آنقدر بی‌چاره بودند که طرحشان را بر دار قالی زد تا دیگران سالیان سال
از رویشان عبور کنند.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Alirix
از انسانهای حریص و نادان چه انتظاری داشتم؟انسان بودن؟دورتر از فاصله ی محور طولها تا عرض است.
 
عمری می‌رود و
تنها روحی زنده و غبار گرفته‌
برایمان می‌ماند.

▪︎ ۳۱ژانویه ▪︎
 
شاید برای تو شعر می‌گفت، کمی هم برای دلتنگیِ چشمانش!
 
عقب
بالا پایین