مشاعره | مشاعره با اشعار شاعران |

[حدیثه خانم]

توانا بود هرکه دانا بود ز دانش پل پیر برنا بود

 

[Tiam.R]

دل به تو دادم و تو رفتی کجا رفتی؟

 

[!!AMINKHAN!!]

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی‌ست
تنها سرِ مویی ز سرِ موی تو دورم

 

[malihe]

مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست ، بد است!
ونه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است!
طفل معصوم به دور سر من می چرخید...
به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به آن حد گندَم!
ای دو صد نور به قبرش بارد، مگس خوبی بود...
من به این جرم که از یاد " تو " بیرونم کرد...
مگسی را کشتم!

 

[Tiam.R]

میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است

 

[!!AMINKHAN!!]

تنها فقط منم که رسیدم به این یقین
رنگین تر از تمام جهان است خون تو

 

[Tiam.R]

وه که مرگ از زندگی با ننگ به

جام زهرآگین همان بر سنگ به

 

[!!AMINKHAN!!]

هرگز از یاد من خسته فراموش نشد
آن‌که هرگز نتواند که مرا یاد کند

 

[Tiam.R]

دست امیدم ز دامان وصالش کوتهست
وه! که جایی رفته ام کان جاندارم دسترس

 

[FarzaneFarzane عضو تأیید شده است.]

سحرگاهان که چون خورشید از منزل برون آیی
به رخسار جهان‌افروز عالم را بیارایی

به رعنایی بِه از سروی، به زیبایی فزون از گل
تعالی الله! چه لطفست این؟ به زیباییّ و رعنایی