شبیه شیشه عطری که باز مانده درش
بجز خیال تو چیزی نشد نگه دارم …
بجز خیال تو چیزی نشد نگه دارم …
مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یارشبیه شیشه عطری که باز مانده درش
بجز خیال تو چیزی نشد نگه دارم …
دردل عاشق چه میجویی نشان غیریاررد شدی از بین ما دیوانگان و مدتیست
بحثمان این است: آهو بود یا طاووس بود؟
نیم جانی چه بود تا ندهد دوست به دوستنامه ای از ما به سوی یار برد و برنگشت
دانه چین مهر او شد ،کفتر ما را ببین
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیمنه گزیرست مـرا از تو نه امکان گریز
چاره صبرست که هم دردی و هم درمانی
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوتیار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
دل پیش تو و دیده به جای دگرستمساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راهنشین، بادهٔ مستانه زدند