تو در دل،من ز هجرت در فغان مانم زليخا راهر جا نقش پاي تو بر خاک مانده است عشقت مرا به خاک همانجا کشانده است
بهادر يگانه
من بی تو در غریب ترین شهر عالمممن این دانم که مویی می ندانم
بجز مرگ آرزویی می ندانم
میبینمت ز دورمن این دانم که مویی می ندانم
بجز مرگ آرزویی می ندانم
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست...در مذهب ما باده حلال است ولیکن
به روی تو ای سرو گل اندام حرام است
حافظ