ندیدتش، فقط صداش میشنید..ولی خیلیا اونو دیدن..بعد چطور پسر عموت دیده بودش و باهاش حرف زده بود اما شما پشت موتور میرفتین ندیدینش ؟
ندیدتش، فقط صداش میشنید..ولی خیلیا اونو دیدن..بعد چطور پسر عموت دیده بودش و باهاش حرف زده بود اما شما پشت موتور میرفتین ندیدینش ؟
تو جیب جا میشه؟ما بهش نمیگیم جن، یه چی دیگهاس.
قدش کوتاه و پر مو شبیه حیوانه.

وبله ساعت ۴ شب فقط حرف میزدن منم چون نخوابیده بودم اصلا نمیتونستم بخوابم پاشدم رفتم طبقه ی بالا که خالی بود ساعت ۳ بود فکر کنمخیلی سرد بود بیشتر ازمعمول اره دیگه بیخیال خوابیدم کهصدا های پچ پچی اومد فکر کردم بازم اومدن بالا حرف بزنن عصبی پاشدم به سمت اتاق رفتم چون ۱دا از اونجا میومد همین که درو باز کردم یه چند نفر با لباس سیاه که صورتشون هم معلوم نبود دور هم جمع شده بودن خیلی ترسیده بودم صدا ها یهو بلند شد پچ پچ هاشون میخواستم بدوئم پایین که بدنم قفل شده بود خواستم جیغ بزنم صدام در نمیومد و دهنم خشک شده بود نمیدونستم چی کار کنم که یهو به ذهنم اومد صلوات بگم همین که گفتم کلا ناپدید شدن صدام باز شد و سردی هوا کم شد انقدر جیغ زده بودم همه ریختنبالا نشستم توضیح دادم که یکی از اون زنا یه سوره ای خودن و روصورتم فوت کرد و گفت برای امروز تاوقتی که پدرو مادر بزرگم نیومدن اصلا به بالا نیام اره دیگه اینم از داستان من نمسدونم دلیلش چی بود ولی چند روزی کابوس میدیدم وتا وقتی که مامانبزرگ و بابابزرگم رسیدن از مکه دیگه کابوسام هم رفتن دلیلش چی بود؟