۳- عنصر «حس کشف» در شعر
لحظهای که خواننده میگوید: «آها!» یکی از مهمترین چیزهایی که یک جملهی ساده را تبدیل به شعر میکند، لحظهی کشف است. همان لحظهای که خواننده ناگهان در دلش روشن میشود، برق میزند و احساس میکند به چیزی آشنا از زاویهای ناآشنا نگاه کرده است.
حس کشف یعنی چه؟
حس کشف زمانی اتفاق میافتد که شاعر بین دو چیز دور از هم یک پیوند تازه بسازد؛ پیوندی که خواننده هرگز فکرش را نکرده، اما وقتی آن را میبیند، با خودش میگوید:
«درست میگه... چرا من تا حالا اینطور ندیده بودم؟»
این لحظه، همان «آها!»یی شیرین و مورمورکننده است.
این لحظه است که شعر را به یاد ماندنی میکند.
لحظهای که خواننده میگوید: «آها!» یکی از مهمترین چیزهایی که یک جملهی ساده را تبدیل به شعر میکند، لحظهی کشف است. همان لحظهای که خواننده ناگهان در دلش روشن میشود، برق میزند و احساس میکند به چیزی آشنا از زاویهای ناآشنا نگاه کرده است.
حس کشف یعنی چه؟
حس کشف زمانی اتفاق میافتد که شاعر بین دو چیز دور از هم یک پیوند تازه بسازد؛ پیوندی که خواننده هرگز فکرش را نکرده، اما وقتی آن را میبیند، با خودش میگوید:
«درست میگه... چرا من تا حالا اینطور ندیده بودم؟»
این لحظه، همان «آها!»یی شیرین و مورمورکننده است.
این لحظه است که شعر را به یاد ماندنی میکند.