کافه کتاب کتاب‌هایی که میخوانیم!

[سونی]

اشتباه نکنید. خوب بودن را مسخره نمی‌کنم که تشریح کردنش خیلی مشکل‌تر از بدی است و خیلی هم پیچیده‌تر اما بعضی اوقات تحمل کردنش سخت است.

آدمکش کور / مارگارت اتوود​

 

[سونی]

او مشغولیات فکری زیادی داشت و می‌توانست برای مدت زیادی با افکار خودش سرگرم بماند.

سکوت بره‌ها - توماس هریس​

 

[سونی]

در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد

بوف کور - صادق هدایت​

 

[سونی]

من از بیگانگان هرگز ننالم... که هر چه کرد با من آشنا کرد.

سووشون - سیمین دانشور​

 

[سونی]

به مک‌ماهون گفتم: بله جانم، مردم این شهر شاعر متولد می‌شوند اما شماها شعرشان را کشته‌اید. گفتم پهلوان‌هایشان را اخته کرده‌اید. حتی امکان مبارزه هم باقی نگذاشته‌اید که لااقل حماسه‌ای گویند و رجزی بخوانند... گفتم سرزمینی ساخته‌اید خالی از قهرمان. گفتم شهر را که کرده‌اید عین گورستان، پر جنب و جوش‌ترین محله‌اش محلهٔ مردستان است.

سووشون - سیمین دانشور​

 

[سونی]

اما چرا برای به پایان رسیدن دنیا ناراحت شویم؟ هر روز برای کسی پایان دنیاست. زمان مانند آب بالا و بالا می‌آید و وقتی به سطح چشمان‌تان برسد غرق می‌شوید.

آدمکش کور / مارگارت اتوود​

 

[سونی]

جنگ چگونه گسترده شد؟ چگونه خودش را جمع و جور کرد؟ از چی ساخته شد؟ چه اسرار دروغ‌ها و خیانت‌هایی سبب آن شد؟ چه عشق‌ها و تنفرهایی موجب آن شد؟ چقدر پول و اسلحه خرج آن شد؟

آدمکش کور / مارگارت اتوود​

 

[سونی]

این که در تمام عمرت با دلی پردرد دور و بر بگردی تا این که از فشار آن منفجر شوی یا این که بگذاری هر پاراگراف هر جمله و هر کلمه از دردی که داری از وجودت به بیرون مکیده شود و نهایتاً از همه چیزهایی که زمانی ارزش طلا داشت و مثل پوستت به تو نزدیک بود تهی شوی.

آدمکش کور / مارگارت اتوود​

 

[سونی]

منتظرت بودم اما نه امروز. دیگر خیلی دیر و بی‌موقع آمدی. امروز حتی از آمدنت خوشحال نیستم.

سووشون - سیمین دانشور​

 

[سونی]

دلم دارد می‌ترکد. هیچ‌وقت این‌طوری نشده بودم. اینقدر تلخ و بیهوده. يك چیزی را از من گرفته‌اند. نمی‌دانم چه کسی و کجا و چرا؟

کاغذهای فروغ برای ابراهیم گلستانی​