کافه کتاب کتاب‌هایی که میخوانیم!

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع سونی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
و من بدبخت، احمق، جانم برایش در می‌رفت.

سووشون - سیمین دانشور
 
خواهر سعی کن روی پای خودت بایستی. اگر افتادی، بدان که در این دنیا هیچ‌کس خم نمی‌شود دست ترا بگیرد بلندت کند. سعی کن خودت پا شوی.

سووشون - سیمین دانشور
 
گفت آدم با کسی در زندگی‌های قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده. هی به این دنیا می‌آید تا او را پیدا کند. فراق می‌کشد و انتظار می‌کشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر می‌تواند ولش کند؟

سووشون - سیمین دانشور
 
آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر دهد. حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق می‌ورزم.
سووشون - سیمین دانشور
 
احساس می‌کرد که آدمی به خستگی و دلتنگی او در تمام دنیا نیست.

سووشون - سیمین دانشور
 
وقتی خیلی نرم شدی همه سر را خم می‌کنند...

سووشون - سیمین دانشور
 
آرامشی که بر اساس فریب باشد چه فایده‌ای دارد؟

سووشون - سیمین دانشور
 
زری نگاهی به آسمان کرد و گفت:« دلش خیلی پر است؛ نمی‌بارد که آدم نفس راحتی بکشد.» یوسف گفت:« مثل دل من.»

سووشون - سیمین دانشور
 
تو که می‌آیی غصه از دل آدم می‌رود.

سووشون - سیمین دانشور
 
گفتم: «دنیا مثل آتش‌گردان است
هرچه سرعتش را تندتر می‌کند،
آدم زودتر به بیرون پرت می‌شود.»
گفت: «بله. آن‌قدر سریع است که آدم
سرگیجه و تنهایی‌اش را می‌فهمد.»

سمفونی مردگان / عباس معروفی
 
عقب
بالا پایین