این روز ها میشود فهمید
تحمل گرسنگی و تشنگی
چقدر آسان تر از این است
که یک دنیا حرف داشته باشی و نتوانی
روزه ی سکوتت را بشکنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به چـشـمـهـایـت بگــو
نـگـاهـم نـڪـنـنـد
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم
نـه
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با خود گفته بودم فراموشت میکنم ، اما روزی می آید ،
مثل امروز ، لحظه ای می آید دلگیرتر از دیروز ، که باز آن خاطرات بی تکرار ،
دوباره در خیالم تکرار میشود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلایل بودنم را مرور می کنم هر روز
هر روز از تعدادشان کم می شود
آخرین باری که شمردمشان
تنها یک دلیل برایم مانده بود
آن هم،
دیدن تو بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زمان هیچ دردی را دوا نکرد
این من بودم که به مرور زمان عادت کردم
وبا این همه چه اجبار سختی است خنده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گرچــه ســـــرد بود جــای جــایِ آغوشــش
هرگـــــــز مـرا به حـــال خــودم رهـا نـکرد
تنهـایـــــی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
لَـبخَنـد کهـ میـ ـزنی;
یــوسُــفـی مـیـ ـشــومـ کهـ بــی هــیـچ بَـــرادَرـی,
دَرچــالــِ گــونهـ اتـــ گُــمــ مـیـ ـشـومـ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی توانستیم
در قطره ای شنا کنیم،
دریا را از ما گرفتند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باغ
در دستان پاییز
مچاله می شود
من
در دستان تنهایی ام
اما
خوشا به حال این شعر
که در دستان تو
مچاله خواهد شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین