شعر وصف حال خودت از زبان شعر
- نویسنده موضوع بـرکـه
- تاریخ شروع
کاش یا رب که نیفتد به کسی کارِ کسی ..
-شهریار
-شهریار
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فکر کن قهوه بنوشی، ته فالت باشد
بعد از این دیدن او فرض محالت باشد
از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی!؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد
چمدان پر بکنی، خاطره ها را ببری
عکسهایش همه عمر وبالت باشد
روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد
توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره ی حالت باشد
...
"ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد!
"علی صفری"
بعد از این دیدن او فرض محالت باشد
از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی!؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد
چمدان پر بکنی، خاطره ها را ببری
عکسهایش همه عمر وبالت باشد
روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد
توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره ی حالت باشد
...
"ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد!
"علی صفری"
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه عاشقانه تو تقسیم کرده ای
شادی برای تو، ماتم برای من
بر درد من، تو خودت عین مرهمی
رفتی کجا پی مرهم برای من
با عطر ماندگارت، نبودنت
یادآوری شده هر دم برای من
آدم همیشه که خونی نمرده است
شاید که رفتن او هم برای من
شادی برای تو، ماتم برای من
بر درد من، تو خودت عین مرهمی
رفتی کجا پی مرهم برای من
با عطر ماندگارت، نبودنت
یادآوری شده هر دم برای من
آدم همیشه که خونی نمرده است
شاید که رفتن او هم برای من
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نماندی..شانه می خواهی چکار؟
تو بادی خانه می خواهی چکار؟
نشد لمست کنم ای قرصِ ماه
مرا دیوانه می‌خواهی چکار؟
شکستی ساقه ام را ای نسیم
مرا ویرانه می خواهی چکار؟
دو چشمش جان ما را مس*ت کرد
لبم! پیمانه می خواهی چکار؟
به دورش گشتم و...یارم نگشت
گلی! پروانه می خواهی چکار؟
تو ای گنجشکِ عاشق....از جهان
به غیر از دانه می خواهی چکار؟
تو بادی خانه می خواهی چکار؟
نشد لمست کنم ای قرصِ ماه
مرا دیوانه می‌خواهی چکار؟
شکستی ساقه ام را ای نسیم
مرا ویرانه می خواهی چکار؟
دو چشمش جان ما را مس*ت کرد
لبم! پیمانه می خواهی چکار؟
به دورش گشتم و...یارم نگشت
گلی! پروانه می خواهی چکار؟
تو ای گنجشکِ عاشق....از جهان
به غیر از دانه می خواهی چکار؟
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من آن سروم که با زخم تبر از پا نیفتادم!
بزن بر ریشه ام ! اما کمی اینبار محکم تر !
بزن بر ریشه ام ! اما کمی اینبار محکم تر !
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز
درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز
درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
آخرین ویرایش توسط مدیر: