چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم

طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم🌹🌹🌹🌹
 
- آرزده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست؟!
 
زندگی توفان سختیهاست اما چاره چیست؟
در دل طوفان شبیه بادبادک ها برقص

قد بکش از لابه لای بوته ها بیرون بیا
سرو باش و در میان چنگ پیچکها برقص
 
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت

از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت

کم کم به سطح آینه برف می نشست
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت

دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت

نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت

شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

امیرعلی نوری
 
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
همین دلی که پر است ز شکایت و گله دارد
برای از تو شنیدن ، هنوز حوصله دارد
 
گنهکارم ومی دانم ...ببخش این بار مریم را
چکیده شرم چشمانم ...ببین رخسار مریم را
نهال ِ سبز ِ احساسم .. پی ِگلخانه می گردد
برویان کنج آغوشت ....ببخش آزار مریم را
ببین حالاپشیمانم .... نشستم پای احساست
غرور لعنتی له شد ..شکستم خار مریم را
اگر در ساقه های من نفس خشکیده َست اما
الهی برسرم دردت شود.. آوار ؛ مریم را
به دوشت بارسنگینم..... تحمل می کنی یانه ؟؟؟
بگو بخشیدمت حالا ....بگیر افسار مریم را
گنهکارم و میدانم ...که بخشش لایق عشقست
کنارم باش و عاشق باش ودل بسپار مریم را

ببخش این بار مریم را......
 
چندیست از تو غافلم ای زندگی ببخش!
چـنگی به دل نمی‌زنی این روزها تو هم

#فاضل_نظری
 
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
چگونه شرح دهم لحظه لحظهٔ خود را ‌‌‌
برای این همه ناباور خیال پرست؟


محمدعلی بهمنی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
زِ درد و داغ محبت مَگو به مُرده‌دلان ‌
تنورِ سرد، سزاوار بستن نان نیست…

صائب تبریزی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
عقب
بالا پایین