محفل ادبی [ بهش بگو ... ]

حضور تو کافیست
تا همه جا بی مکان شود
امدنت کافیست
تا لحظه ها بی زمان شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرد است
نه هوای اینجا
چشمانت را میگویم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حوالی چشمات
انگار یه دریاست بدون موج
اروم و بی صدا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من تو را در امن ترین جای
قلبم پنهان کرده ام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی کسی به شما گوش می دهد
بدون آنکه درباره ی شما قضاوت کند
بدون آنکه تلاش کند
مسئولیتی را برای شما بپذیرد
بدون اینکه تلاش کند شما را تغییر دهد
بسیار خوشایند است ..

#کارل_راجرز
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اره خب شاید بهت نگم دوستت دارم اما موقع رد شدن از خیابون من سمت ماشینا وایمیسم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هیچکس نمی‌تونه قلبتو بشکنه
جز همونی که تو قلبته!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ساعت گیج زمان در شب عمر
می‌زند پی در پی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
می‌شود نقش به دیوار رگ هستی من..
لحظه‌ها می‌گذرد
آنچه بگذشت، نمی‌آید باز
قصه‌ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز.."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یادت اگر چه خاموش کی می‌شود فراموش!
نامت کتیبه‌ای شد بر سنگ روزگارم.
#حسین _منزوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین