در حال تایپ رمان شب‌های مرگ| marym

marym

تدوینگر آزمایشی
منتقد
رمان‌خـور
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
444
پسندها
پسندها
4,516
امتیازها
امتیازها
258
سکه
2,504
"بنام آفرینش جن و ارواح"
عنوان: شب‌های مرگ
ژانر: ترسناک، تراژدی
اثر: مریم‌ فواضلی(marym)
ناظر: @purple moon
خلاصه:
درشب‌های طولانی زمستان، در روستایی ناله‌های زنی که شبانه پشت سرهم بلند میشه؛ اما کسی جرأت نمی‌کرد به پشت سرش نگاه کنه. ته کوچه‌ی قدیمی، خونه‌ی وجود داره که بوی مرگ میده؛ با ورودش به روستا شعله‌های خشم آن زن رو بیشتر کرد.


من رو به آغو*ش بگیر، دلم رو شکوندن اما تو از آن منی؛ من رو نجات بده که برات چتری از امنیتم ولی پر از آهم دخترم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

8e8826_23124420-029b58f3e8753c31b4c2f3fccfbe4e16.png

نویسنده‌ی عزیز؛
ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید:
[قوانین جامع تایپ رمان]

برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید:
[اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی]

برای سفارش جلد رمان، بعد از ۲۰ پست در این تاپیک درخواست دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد]

بعد از گذاشتن ۲۵ پست ابتدایی از رمانتان، با توجه به شراط نوشته شده در تاپیک، درخواست تگ دهید:
[درخواست تگ رمان]

برای سنجیدن سطح کیفیت و بهتر شدن رمانتان، در تالار نقد، درخواست نقد مورد نظرتان را دهید:
[تالار نقد]

بعد از ۱۰ پست‌ برای درخواست کاور تبلیغاتی، به تاپیک زیر مراجعه کنید:
[درخواست کاور تبلیغاتی]

برای درخواست تیزر، بعد از ۱۵ پست به این تاپیک مراجعه کنید:
[درخواست تیزر رمان]

پس از پایان یافتن رمان، در این تاپیک با توجه به شرایط نوشته شده، پایان رمانتان را اعلام کنید:
[اعلام پایان تایپ رمان]

جهت انتقال رمان به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تاپیک زیر شوید:
[درخواست انتقال به متروکه و بازگردانی]

برای آپلود عکس شخصیت های رمان نیز می توانید در لینک زیر درخواست تاپیک بدهید:
[درخواست عکس شخصیت رمان]

و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نوشتن و نویسندگی، به تالارآموزشی سر بزنید:
[تالارآموزشی]


با آرزوی موفقیت شما

کادر مدیریت تالار رمان انجمن کافه نویسندگان
 
"دیباچه"
تپش قلبم، این‌بار مخوف‌تر گوشم را
نوازش کرد. بوی کریهی به مشامم رسید،
صورتم را با دست‌هام پوشاندم،
ناگهان فریادی بلند شد:
- برگشتم، اما یقین دارم این‌بار تنهایی بر نمی‌گردم.


آرزوی آغوشت من را سوزوند، می‌سوزونم تک‌تک آدمایی که باعث حسرت‌ لم*س تنت به قلب و روحم شدن.

 
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
عقب
بالا پایین