دورهمی • محفل سایه‌های هراس‌انگیز شب •

ساعت 12 شب بود که از خونه زد بیرون
می‌گفت سرم درد می‌کنه
وقتی آمد خونه حالش ی جوری بود
رفت زیر پتو
مامانم رفت پیشش تا ببینه چشه
بعد یهو شروع کرد به سفت کردن خودش
پاهاش دستاش سیخ سیخ شد
یهو نفس‌های عمیقی کشید و خیلی یهویی از جاش بلند شد و ی جوری بدو بدو کرد که بره بیرون
محکم خورد به دیوار و افتاد زمین
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
بذار ماه درخشانمون
ماجرای پدرش بگه، بعد من میگم
 
منم ی دختری میشناسم، از یه جن صاحب چندتا بچه جنی شده
اون بچه‌ها قدرت طی العرض و قدرت های دیگه دارن ..وای..دورگه جن و انسان یه جیز پشم ریزونه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
بعد یهو شروع کرد به سفت کردن خودش
پاهاش دستاش سیخ سیخ شد
یهو نفس‌های عمیقی کشید و خیلی یهویی از جاش بلند شد و ی جوری بدو بدو کرد که بره بیرون
محکم خورد به دیوار و افتاد زمین
خودش حرف زد؟ یا جن حرف زد بجاش؟
 
دو بار بابام می‌خواست خودشو دار بزنه
از اون‌جا افسردگی گرفتم من
بابام بعدش خوب شد زندگیش بعد از سه روز به روال عادی برمیگشت
اما روی من تاثیر بدی گذاشت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
دو بار بابام می‌خواست خودشو دار بزنه
از اون‌جا افسردگی گرفتم من
بابام بعدش خوب شد زندگیش بعد از سه روز به روال عادی برمیگشت
اما روی من تاثیر بدی گذاشت
حق داری
 
خودش حرف زد؟ یا جن حرف زد بجاش؟
جن اصلا یه جاش حرف نزده
ولی وقتی می‌خوابید گویا با اونا صحبت می‌کرد
همش میگفت من نمیام
من نمی‌خوام بیام
من توی چاه نمیام
من می‌خوام پیش خوانوادم باشم
همش این حرفا رو میزد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marym
دو بار بابام می‌خواست خودشو دار بزنه
از اون‌جا افسردگی گرفتم من
بابام بعدش خوب شد زندگیش بعد از سه روز به روال عادی برمیگشت
اما روی من تاثیر بدی گذاشت
بدبختیش همینه..خودشون به شخصه نمیتونن طرف روبکشن ولی میتونن کاری کنن طرف خودشو بکشه
 
عقب
بالا پایین