من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است
این برکه ی بی حوصله اندازه ی من نیست..


،علیرضا بدیع
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تازه فهمیدم که این دنیا بجزدنیا نبود
صرف رفتن آمدیم و جای ماندن ها نبود

آن یکی بر فتح اینجا لشکری آورده بود
غافل ازخود چون نیازش یک وجب گویا نبود

اکبر حیدری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Ta.Motlagh

کاربر جدید
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
22
پسندها
پسندها
57
امتیازها
امتیازها
13
سکه
18
در بهار از من مرنج،ای باغبان، گاهی اگر
یادی از بی برگیِ فصل خزان آرم تو را

هاتف اصفهانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در بهار از من مرنج،ای باغبان، گاهی اگر
یادی از بی برگیِ فصل خزان آرم تو را

هاتف اصفهانی
آسمانی که شبی همدم ما بود
روشنگر شب های ادیم دگران بود
زاری مرا دید و ز رخسار نرفتش
سیمای کبود و حدق و میغ سپندش
 
شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: PerS!aN
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی‌ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی‌ام

بیهوده نیست روی زمینم نهاده‌اند
بارم که روی شانۀ عالم زیادی‌ام
 
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
 
تهمتن برآشفت چو شیر ژیان
ز ناباکی و خواب ایرانیان
 
عقب
بالا پایین