تو چه دانی که ما چه مرغانیم

هر نفس زیر ل*ب چه می خوانیم
 
رونق عهد شباب است دگر بُستان را

می‌رسد مژدهٔ گل بلبل خوش الحان را
 
رونق عهد شباب است دگر بُستان را

می‌رسد مژدهٔ گل بلبل خوش الحان را
از همان دست که دادی به تو برخواهد گشت
جگر خون شده‌ام خون جگرت خواهد کرد
 
دوست را از دیگران ای عاشق شیدا مجو
آنچه شد در خانه گم از دامن صحرا مجو

چون هوسناکان دورویی نیست کار عاشقان
در بهارستان یکرنگی گل رعنا مجو
 
ثالثی آمد از نور، دست بر شانه گذاشت
ذوب شد جسم خاکی، رفت در عمق درون
دید از چشم دلش، هرچه شکل میگیرد باز
برگشت به دنیا، ولی دگر آن آدم سابق نبود

شاهانـچیدان
 
عقب
بالا پایین