دلنشینتر میشود،دیگر در قلب من نه عشق نه احساس
دیگر در جان من نه شور نه فریاد
دشتم، اما در او نه نالهء مجنون..!
کوهم، اما در او نه تیشهء فرهاد..!
@Riot
در گلویم گیر کرده،و عشق “قافیه” اش گرچه مشکل است اما
خدا اگر که بخواهد “ردیف” خواهد شد ...
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایممثل گل های ترک خوردهء کاشی شده ام
بعد تو پیر که نه، من متلاشی شده ام..!
تو کجایی،ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
میروم،رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم - هم بیدل و بیمارم هم عاشق و سرمستم