مشاعره | مشاعره مشروط |

m.amir

کاربر خودمانی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
360
پسندها
پسندها
140
امتیازها
امتیازها
43
سکه
3
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژدهٔ دلدار بیار

نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عمر رفت و از تو ما را صد پریشانی هنوز
وه! چه عمرست این؟ که حال ما نمیدانی هنوز
هلالی

چشم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت‌کش به بادامی بسازد

باباطاهر

گرما
 
کرده از بس شدت گرما هوا را آتشین
از بط می هیچ فرقی نیست تا مرغ کباب
صائب

دریا
 
قصه ی ساحل و دریا غزلی دیرین است
موج وحشی طلب و خواسته اش تمکین است
گر چه ساحل ز ل*ب آب عنان داده ز دست
لیک درباره ی دریا هدفش تسکین است

مولوی

پرواز
 
از بغض شب می‌آمدم، تا صبح گاه بچگی
آسوده خاطر مرده‌ام، در تنگنای زندگی


دیروز را باور مکن، فردا پر از ابهام است
اندیشه را آزاد کن، در لحظه درماندگی


با ذهن خلاق خودت، نقشی بزن بر لوح دل
پرواز کن، تا آرزو، تا ناکجا، تابندگی …


مرهم
 
از بغض شب می‌آمدم، تا صبح گاه بچگی
آسوده خاطر مرده‌ام، در تنگنای زندگی


دیروز را باور مکن، فردا پر از ابهام است
اندیشه را آزاد کن، در لحظه درماندگی


با ذهن خلاق خودت، نقشی بزن بر لوح دل
پرواز کن، تا آرزو، تا ناکجا، تابندگی …


مرهم
حال دلسوختهٔ عشق، کسی می‌داند
که به دل، زخم تو را در عوض مرهم زد


دل
 
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را می‌طلبد دیده تو را می‌جوید
صائب

زلف
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را می‌طلبد دیده تو را می‌جوید
صائب

زلف
به غلط ز دست دادم سر زلف یار خود را
که نیازموده بودم دل بیقرار خود را

-عاشق اصفهانی

خزان
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
شاخ چون دست کریمان شد زرافشان از خزان
در زر خالص زمین گردید پنهان از خزان
صائب

اَبرو
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
عقب
بالا پایین