مشاعره | مشاعره مشروط |

چو مس*ت روی توام ای حکیم فرزانه
به من نگر تو بدان چشم‌های مستانه

ز چشم مس*ت تو پیچد دلم که دیوانه است
که جنس همدگر افتاد مس*ت و دیوانه

خنده
 
چو مس*ت روی توام ای حکیم فرزانه
به من نگر تو بدان چشم‌های مستانه

ز چشم مس*ت تو پیچد دلم که دیوانه است
که جنس همدگر افتاد مس*ت و دیوانه

خنده
امروز بت خندان می‌بخش کند خنده
عالم همه خندان شد بگذشت ز حد خنده

تمنا
 
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌ست

سنگ
 
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌ست

سنگ
پای سعی دیگران آمد گر از صحرا به سنگ
در وطن آمد مرا از خواب سنگین پا به سنگ

گُل
 
بویِ گل و یاس و نسترن دارد صبح
لبخندِ قشنگِ یاسمن دارد صبح

مستانه تر از
چکاوک ای عشق دلم
هر لحظه فقط با تو سخن دارد صبح

آسمان
 
بویِ گل و یاس و نسترن دارد صبح
لبخندِ قشنگِ یاسمن دارد صبح

مستانه تر از
چکاوک ای عشق دلم
هر لحظه فقط با تو سخن دارد صبح


آسمان
ارغوان شاخه‌ی همخون جدا مانده‌ی من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟

سایه
 
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم

دیدار
 
وقت دیدار تو اشکم بند می آید مگر
آن چه شادی می کند با چشمهایم ، غم نکرد


دلبر
 
یا دلبر من باید و یا دل بر من
نی دل بر من باشد و نی دلبر من

ای دل بر من مباش بی‌دلبر من
یک دلبر من به از دو صد دل بر من

همسایه
 
عقب
بالا پایین