پاسخت خیلی قابل حدس بود.به گمونم زندگی خودم در صدر غمگین ترا باشه اگه بخوام قصه مو تعریف کنم
اعتقاد به رفتن پیش روانشناس و ... داری ؟
به پیش روانشناس درست و حسابی رفتن بله اعتقاد دارم.
تا حالا گریه ات شده برای کسی مهم نباشه؟
پاسخت خیلی قابل حدس بود.به گمونم زندگی خودم در صدر غمگین ترا باشه اگه بخوام قصه مو تعریف کنم
اعتقاد به رفتن پیش روانشناس و ... داری ؟
بله من مرگم هم برا کسی نبود تو مرگم شاهد نمایش شور و شادی رفیقام بودم
تا حالا کسی ظاهری تظاهر به دوستی باهات کرده ولی همون ضربه هایی بهت بزنه که دشمنت هم نزنه؟
آرهشاید راحت تر،
موافقی فریاد زدن چیزی که نیستی وقتی همه واقعیتو میدونن مسخره کردنه خودت و سوژه کردنه خودته؟! : )
در اینجا لیموآره
اسمت؟
من از گذشته ام فرار نمیکنم. با ترسم روبرو میشم. چون گذشته ای که ازش فرار میکنم ی روز میاد و بد تر از قبلمنو میترسونه! این گذشته میتونه ی رابطه خراب شده یا عشق شکست خورده یا ...شایان :)
چجوری گذشته ای که تموم شده رو با تمام خاطرات قشنگ و تلخش رها میکنی و ضفحه جدیدی تو زندگیت باز میکنی؟
اتفاقی که همیشه برام افتاده و کاری که همیشه میکنم...من از گذشته ام فرار نمیکنم. با ترسم روبرو میشم. چون گذشته ای که ازش فرار میکنم ی روز میاد و بد تر از قبلمنو میترسونه! این گذشته میتونه ی رابطه خراب شده یا عشق شکست خورده یا ...
اگه احساسی داشتی که هیچ کس درکش نمیکرد چیکارش میکردی؟