در حال تایپ رمان پیچک گناه | حافظ وطن دوست و حنانه قانعی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع M I R A S
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

M I R A S

کاربر حــامی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,419
پسندها
پسندها
5,574
امتیازها
امتیازها
388
سکه
-49,987,057
نام رمان : پیچک گناه
نام نویسنده: حافظ وطن‌دوست و حنانه قانعی.
ژانر رمان: تراژدی، جنایی، عاشقانه
خلاصه:
گاه خیالاتی در سر داری که می‌خواهی با تمام وجودت، آن‌ها را از ذهنت بیرون بکشی و در واقیعت احساسش کنی؛
هزاران بار آرزو می‌کنی، گاه می‌شود و گاهی هم نه! اما فرقی نخواهد داشت؛ حتی اگر آرزویت برآورده شود، زمانی می‌رسد که دوباره آرزو می‌کنی کاش تمام این واقعیت‌ها، خیالاتی بیش نبودند؛ طعم خوشبختی چیزی نیست که به همین سادگی بتوان آن را چشید اما اگر توانش را داشته باشی، شاید بتوانی اندکی این قانون را نقض کرد.
 
آخرین ویرایش:

8e8826_23124420-029b58f3e8753c31b4c2f3fccfbe4e16.png

نویسنده‌ی عزیز؛
ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید:
[قوانین جامع تایپ رمان]

برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید:
[اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی]

برای سفارش جلد رمان، بعد از ۲۰ پست در این تاپیک درخواست دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد]

بعد از گذاشتن ۲۵ پست ابتدایی از رمانتان، با توجه به شراط نوشته شده در تاپیک، درخواست تگ دهید:
[درخواست تگ رمان]

برای سنجیدن سطح کیفیت و بهتر شدن رمانتان، در تالار نقد، درخواست نقد مورد نظرتان را دهید:
[تالار نقد]

بعد از ۱۰ پست‌ برای درخواست کاور تبلیغاتی، به تاپیک زیر مراجعه کنید:
[درخواست کاور تبلیغاتی]

برای درخواست تیزر، بعد از ۱۵ پست به این تاپیک مراجعه کنید:
[درخواست تیزر رمان]

پس از پایان یافتن رمان، در این تاپیک با توجه به شرایط نوشته شده، پایان رمانتان را اعلام کنید:
[اعلام پایان تایپ رمان]

جهت انتقال رمان به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تاپیک زیر شوید:
[درخواست انتقال به متروکه و بازگردانی]

برای آپلود عکس شخصیت های رمان نیز می توانید در لینک زیر درخواست تاپیک بدهید:
[درخواست عکس شخصیت رمان]

و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی نوشتن و نویسندگی، به تالارآموزشی سر بزنید:
[تالارآموزشی]


با آرزوی موفقیت شما

کادر مدیریت تالار رمان انجمن کافه نویسندگان
 
مقدمه:
سپرت را بالا نگهدار؛
معلوم نیست در پس پرده‌ی شب، چه اتفاقی رخ خواهد داد.
معلوم نیست ناقوس مرگ، چه زمان و چگونه به صدا در خواهد آمد.
ثانیه‌ها، همچون چشم برهم زدنی، در پی هم می‌گذرند؛ اما چه دانی؛
شاید در یکی از همین ثانیه‌ها، گلوله‌ای مهمان قلبت شود؛
اما کاش به همین سادگی‌ها بود؛
زندگی و مرگ؛ دو پارادوکس به ظاهر ساده‌اند؛ اما کافیست گامی را اشتباه برداری؛ آن زمان است که مغز، دیگر توان پردازش اطلاعات وارده را ندارد.
 
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
عقب
بالا پایین