دفترچه خاطرات [ دفترچه خاطرات "RPR ]

درست وسط یک روز تقریبا خوب پر از سروصدا در از بحث...
یهو همچین خراب میشه
دلیلشو نمی‌دونم ولی خراب میشه
یه دفعه کل خانواده اون خانواده میپاشه از هم
یه دفعه صدای یکی بلند میشه
یه دفعه دست راستت به لرزش میوفته و تو دلش هی خدا خدا می‌کنه این جو زودتر تموم بشه
تموم نشه واویلا میشه
و صحنه دوباره از اول تکرار و تکرار میشه.. در در وسط خاطرات تو سنی که عقلت نمی‌کشه ...
 
عقب
بالا پایین