۴ پارت
دیدن سر و ظاهر آشفتهی دختر پیش رویش، هیچ شباهتی به ترگلی که چهار ماه پیش دیده بود نداشت و باید هم کنجکاو میشد. خونمردگی جزئی پای چشم سمت چپش چنبره زده بود و زخمی به اندازهی نخود بالای لبش قرار داشت که در آن شب تصادف، از فرط دستپاچگی ندیده بود. آبمیوه را به سمتش گرفت که ممانعت کرد و سر عقب کشید. سکوت و چشمان غمگین گود افتادهای که روزی غرور و جسارت از آن میبارید، حالش را دگرگون میکرد. یاد حرفهای دکتر افتاد، میگفت ضرب و جرحهای مشکوک روی بدن بیمار، شبیه به آثار کتک است؛ قضیه غیر عادی به نظر میرسید. پاکت نوشیدنی و کیک را روی میزی که کنار تخت قرار داشت گذاشت. چندین مرتبه دست بین...