مطالب جالب اثر ماندلا

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع M I R A S
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در سال ۱۹۷۷، یکی دیگر از فعالان برجسته‌ی ضد آپارتاید به نام استیو بیکو، در زندان جان خود را از دست داد. او، مانند نلسون ماندلا، رهبری تأثیرگذار با دستاوردهای مشابه بود. بنابراین، این احتمال وجود دارد که ذهن بسیاری از افراد خاطرات این دو شخصیت را به‌مرور با هم ترکیب کرده باشد. حافظه‌ی ما، برخلاف تصور رایج، همیشه دقیق و قابل‌ اعتماد نیست؛ گاهی خاطرات واقعی را با شنیده‌ها و برداشت‌های دیگران درمی‌آمیزد و نتیجه‌ای تولید می‌کند که به‌ظاهر واقعی، اما در اصل نادرست است.
 

اینترنت و خاطراتی که هرگز نبودند​

علاوه‌بر این موارد، اینترنت خود به یکی از عوامل مهم در شکل‌گیری و تقویت خاطرات نادرست تبدیل شده است. وقتی یک خبر یا تصویر بارها در شبکه‌های اجتماعی تکرار می‌شود، ذهن ما به‌تدریج آن را واقعی تصور می‌کند، حتی اگر اصلاً حقیقت نداشته باشد.
 
روان‌شناسان این پدیده را پیشنهادپذیری عاطفی (emotive suggestibility) می‌نامند؛ یعنی تمایل ذهن انسان به باور کردن چیزی، فقط به این دلیل که دیگران آن را با اطمینان و احساس مطرح کرده‌اند. وقتی ببینیم افراد زیادی به چیزی باور دارند یا آن را با قاطعیت به‌یاد می‌آورند، ما هم ناخودآگاه آن را واقعی فرض می‌کنیم، حتی اگر هیچ‌وقت چنین چیزی ندیده یا تجربه نکرده باشیم.
 
به‌همین‌دلیل در دادگاه‌ها، وکلا اجازه ندارند سؤالاتی بپرسند که پاسخ خاصی را به ذهن شاهد القا کند، مثلاً حق ندارند بپرسند: «وقتی متهم تفنگ را به سمتتان گرفت، چه کردید؟» چون حتی همین نوع سؤال می‌تواند یک خاطره‌ی نادرست اما باورپذیر را در ذهن فرد بسازد.
 
تحقیقات علمی نشان داده‌اند که اگر اطلاعات نادرستی از سوی فرد دیگری به ما داده شود، همین اطلاعات می‌توانند دقت و استحکام یک خاطره‌ی واقعی را تضعیف کنند. به‌ بیان ساده‌تر، اگر کسی به شما بگوید که در کودکی کتابی به‌نام «آیا چگونه چرا» را خوانده‌اید، مغزتان ممکن است واقعاً یک تصویر خیالی از آن تجربه خلق کند، حتی اگر چنین چیزی هرگز رخ نداده باشد. البته، این فقط درباره‌ی خاطرات شخصی نیست.
 
در اینترنت، نمونه‌های زیادی وجود دارند که نشان می‌دهند چگونه گروه‌های بزرگی از مردم با شور و اطمینان کامل، اطلاعاتی نادرست را بازتاب می‌دهند. کافی‌ است چند دقیقه را در پلتفرم‌هایی مثل ردیت یا ایکس بگذرانید تا ببینید چطور یک شوخی ساده، یک اشتباه تایپی، یا حتی یک حدس بی‌پایه، به‌تدریج به یک «باور جمعی» تبدیل می‌شود، با جزئیات، منطق و دفاعیات پرحرارت. اینترنت نه‌تنها اطلاعات را پخش می‌کند، بلکه می‌تواند واقعیت‌های جدید بسازد؛ حتی اگر این واقعیت‌ها، از پایه نادرست باشند.
 
نظریه‌ی دیگری هم مطرح است: شاید برخی از ما به‌سادگی نمی‌خواهیم بپذیریم که اشتباه کرده‌ایم. دانشمندان می‌گویند انسان‌ها معمولاً به حافظه‌ی خودشان بیش از حافظه‌ی دیگران اعتماد می‌کنند. این مسئله می‌تواند به‌دلیل تمایل ناخودآگاه به حفظ عزت نفس یا نشانه‌ای از ناهماهنگی شناختی (cognitive dissonance) باشد؛ حالتی که در آن، ذهن با وجود دریافت اطلاعات متناقض همچنان در برابر تغییر مقاومت می‌کند.
 

بازگشت به تنها مظنون: پیچیدگی ذهن انسان​

درنهایت، باوجود تمام جذابیت‌های نظریه‌ی جهان‌های موازی یا شبیه‌سازی‌های کامپیوتری، شواهد موجود ما را به یک نتیجه‌ی ساده‌تر اما همچنان شگفت‌انگیز هدایت می‌کنند: معمای اصلی، نه در کیهان، که در پیچیدگی‌های مغز خود ما نهفته است.
 
شاید پرسش اصلی این نباشد که کدام خاطره درست است و کدام غلط. شاید اثر ماندلا، بیش از آنکه پدیده‌ای درباره‌ی خطای حافظه یا جهان‌های موازی باشد، دعوتی است به فروتنی در برابر قطعیت‌هایمان.
 
این پدیده به ما یادآوری می‌کند که تجربه‌ی انسانی تا چه اندازه شکننده، شخصی و بازنویسی‌شدنی است. به‌راستی، چه چیزی هراس‌انگیزتر است؟ این که واقعیتی که می‌شناسیم، روزی تغییر کرده باشد، یا این که بفهمیم معمار اصلی خاطراتمان، یعنی ذهن ما، راوی چندان قابل اعتمادی نیست؟ اثر ماندلا آینه‌ای در برابر ما می‌گذارد و این سوال را مطرح می‌کند: اگر گذشته‌ی ما داستانی است که برای خود تعریف می‌کنیم، چه می‌شود اگر بفهمیم همه‌ی ما در حال خواندن نسخه‌های متفاوتی از یک کتاب واحد هستیم؟
منبع: زومیت
 
عقب
بالا پایین