میگفت:
‏یه وقتایـی،‌
جوری بقیه رو‌ ببخشید،
که با‌ خودشون‌ بگن‌ اگه این‌ بنده‌ی خداست ؛
پس‌ خودِ‌ خدا‌ چه جوریه.؟
:)🌱
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می خواهم در این جهان که مدام تلاش می کند مرا از بین ببرد، زنده بمانم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر چه روحم بیشتر زجر می‌کشد برای تسکینش بی عاطفه تر می‌شوم.

بلندی‌ های بادگیر
امیلی برونته
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شب را نوشیده ام
و بر این شاخه های شکسته می گریم
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان
مرا با رنج بودن تنها گذار
مگذار خواب وجودم را پر پر کنم
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم
و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجز می خوانند
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته
او را بگو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
و ما زمستان دیگری را سپری خواهیم کرد
با عصیان بزرگی که درون مان هست
و تنها چیزی که گرم مان می دارد
آتش مقدس امیدواری ست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نه
ديگر چنان پرشور
دوستت نمی‌دارم
چرا كه تابش زيبايی‌ات
برای من نيست
در تو
رنج‌های گذشته‌ام را
دوست می‌دارم
و جوانی از دست رفته‌ام را

#ميخائيل_لرمانتوف
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگه دارم

بوف کور
صادق هدایت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از زندگی با مردم، از حرف زدن، عاجزم.
کاملا در خود فرو رفته‌ام، به خودم فکر میکنم چیزی ندارم به کسی بگویم.. هرگز؛ به هیچکس.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من به نوشتن محتاج بودم، نمی‌توانستم از این کار خودداری کنم، باید افکار، خواسته‌ها و آرزو‌هایم را روی کاغذ می‌آوردم، گویی تنها به این وسیله افکارم مرتب می‌شد و دقیقا می‌فهمیدم که چه می‌خواهم.

سهم من
پرینوش سنیعی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
«به هیچ کاری نمی‌توانم علاقمند بشوم و اصلاً مسایئی برایم پیش آمده که گفتن و یا نوشتنش هم احمقانه به نظرم می‌آید. فقط می‌دانم که خسته هستم و هیچ چاره ای هم ندارم و یا دارم اما حوصله کوچکترین اقدام حتی تکان دادن سر انگشت را هم ندارم»

صادق هدایت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Diako
عقب
بالا پایین