محفل ادبی [ بهش بگو ... ]

بخشیدمت به همون..
تمام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه کسی میفهمد؟

که چرا آسمان شب ما سوته دلان بارانیست؟

و چرا غمکده ها

همه کاشانه ی ماست؟

و چرا باغچه های دلمان

خالی از پیچک نیلوفر ویاس است هنوز؟

ناله های دل ما را چه کسی میشنود؟

اشک هامان را در نیمه ی شب

چه کسی میبیند؟

و چرا می گوییم:

زندگی ریشه ی سست گیاهی بی برگ

در دل کوه یخ است

وآسمان

از برای غم تنهایی ما می گرید؟ ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو بویِ مه میدی!
بوی مه ای که از وسط یه جنگل افرا گذشته باشه . یا نه .. بویِ ابر! از اون ابرا که واسه یه دشت خشک، بارون چشم روشنی می‌بَرن . گاهی بویِ نم میدی! جامونده رو موهای زنی که تازه از حَمام در اومده . بوی دم نوش‌هایِ گیاهی . بوی یه نهرِ زلال (ولی آب زلال که بو نداره ..) باور کن داره .. اصلا تمام بوهای خوب از تنِ تو آب میخوره! حتی وقتی گریه می کنم، اشکام بوی تو رو میده ..

#حمید_جدیدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- قرارِمون بود، قول دادی ..
+ قرار چیه؟ وَضع عوض شده .
- قرار اون چیزیِ که وضع عوض شد پاش وایسی .


- کنعان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به قول لیلا حاتمی توی فیلم قایق‌های من،
"یه کاری واسه من بکن، چه می‌دونم! بیا یه کاری بکن که فقط واسه من باشه."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هی..
ای کم شده از وفای تو
این نیز بگذرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چيزی از آسمان نمی‌خواهم
تو اگر لکه ابرِ من باشی
زندگی را به گور می‌بخشم
تو اگر سنگِ قبرِ من باشی
احسان افشاری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ببین.....
دلخوری، باش.
عصبانی هستی، باش.
قهری، باش.
هرچی می‌خوای باشی باش ولی حق نداری با من حرف نزنی. فهمیدی؟
 
آخرین ویرایش:
هوس سفر نداری؟!
ز غبار این بیآباٰن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین