رمان: کالویِت
نویسنده: هستی جباری
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @.Sarina.
خلاصه:
من به کسی تکیه کرده بودم که خرابهای بیش نبود؛ مأمن آرامش، معشوقهی زیبایم، کسی که به من حس پرواز و رهایی را میداد؛ تنها یک تصور پوچ و تو خالی بود!
شادترین لحظات زندگی من به منفورترین لحظات مبدل شده بود و من در این ویرانهی احساسات بودم.
به این باور رسیده ام که تنها و خستهتر از همیشه هستم و... زندگی من به خاطر یک شیطان فرشتهنما به جهنمی دلگیر تبدیل شده بود.
به روزهای بارانی با آسمانی تار... و بابت روزهایی که برایم ساختی از تو یک خواهش دارم:
- تو مرا دفن کن...
***
سخن نویسنده:
کالویِت به اون سردی آزاردهندهای که تو صدای حس میکنی و میفهمی همه چیز عوض شده گفته میشه.
نویسنده: هستی جباری
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @.Sarina.
خلاصه:
من به کسی تکیه کرده بودم که خرابهای بیش نبود؛ مأمن آرامش، معشوقهی زیبایم، کسی که به من حس پرواز و رهایی را میداد؛ تنها یک تصور پوچ و تو خالی بود!
شادترین لحظات زندگی من به منفورترین لحظات مبدل شده بود و من در این ویرانهی احساسات بودم.
به این باور رسیده ام که تنها و خستهتر از همیشه هستم و... زندگی من به خاطر یک شیطان فرشتهنما به جهنمی دلگیر تبدیل شده بود.
به روزهای بارانی با آسمانی تار... و بابت روزهایی که برایم ساختی از تو یک خواهش دارم:
- تو مرا دفن کن...
***
سخن نویسنده:
کالویِت به اون سردی آزاردهندهای که تو صدای حس میکنی و میفهمی همه چیز عوض شده گفته میشه.
آخرین ویرایش توسط مدیر: