اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

[RED QᴜᴇᴇɴRED Qᴜᴇᴇɴ عضو تأیید شده است.]

اتمام یافته موضوع 'رمان شاهزاده‌ی شاهدخت | تهمینه ارجمندپور'

8/23/25

عنوان: شاهزاده‌ی شاهدخت
نویسنده: تهمینه ارجمندپور
ژانر: عاشقانه
ناظر: @malihe
سطح اثر: حرفه‌ای
خلاصه:
رمان «شاهزاده‌ی شاهدخت» روایتگر زندگی دختری است که در میان سُنَّت‌ها و باورهای خانوادگی سخت‌گیرانه رشد کرده، امّا دلش در جست‌وجوی مسیری متفاوت است. آشنایی ناگهانی او با پسری خارج از دایره‌ی این باورها، دریچه‌ای تازه به رویش می‌گشاید، راهی که او را درگیر کشمکش‌های عاطفی، انتخاب‌های دشوار و تصمیماتی می‌کند که سرنوشتش را دگرگون می‌سازد. در این مسیر، میان عقل و دل، تعهد و آزادی، باید راهی برای ادامه زندگی‌اش بیابد. راهی که پر از تردید، دلبستگی و...

• Arjmand
• پاسخ‌ها: 119
• تالار: رمان‌های بلند

• 
• 

سلام درخواست تگ

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام میشود.

 

[دیدگـــانــــــــــدیدگـــانــــــــــ عضو تأیید شده است.]

باسلام درخواست تگ

https://forum.cafewriters.xyz/threads/40912/

 

[DyvaDyva عضو تأیید شده است.]

باسلام درخواست تگ

https://forum.cafewriters.xyz/threads/40912/

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[مینِرامینِرا عضو تأیید شده است.]

با سلام درخواست تگ فرعی عالی برای رمانم داشتم.

عالی موضوع 'رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر مینِرا (گیتی)'

2/27/25

نام رمان: سایه‌ی خونین سیاوش
ژانر: تخیلی، جنایی، تراژدی
نویسنده: مینِرا (گیتی)
ناظر: @eli74
خلاصه: شنیدین میگن خون بی‌گناه هیچ وقت از رو دست پاک نمیشه؟ من فهمیدم که چرت و پرته. آدم‌هایی رو دیدم که خون بی‌گناه از روی دست‌هاشون پاک شد و این وسط تنها چیزی که پاک نشد، رد اشک از روی دست‌های من بود.
از اون به بعد ماجرا شروع شد. هر جا سایه‌ی من افتاد مرز شکست، خون ریخت و جنون تو فضا پخش شد. این وسط تنها مرزی که من نمی‌تونم بشکنمش قلب خودمه و تنها سوالی که باقی می‌مونه اینه: من واقعاً دیونه‌ام؟


مقدمه:
«برای...

• مینِرا
• انجمن رمان نویسی انجمن کافه نویسندگان تالار رمان تایپ آنلاین رمان رمان تخیلی رمان تراژدی رمان جنایی رمان سایه‌ی خونین سیاوش رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر مینِرا رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر گیتی رمان سایه‌ی خونین سیاوش در حال تایپ در کافه نویسندگان رمان شقایق سیاوش سیاوش
• پاسخ‌ها: 120
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 
• 

 

[RED QᴜᴇᴇɴRED Qᴜᴇᴇɴ عضو تأیید شده است.]

با سلام درخواست تگ فرعی عالی برای رمانم داشتم.

عالی موضوع 'رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر مینِرا (گیتی)'

2/27/25

نام رمان: سایه‌ی خونین سیاوش
ژانر: تخیلی، جنایی، تراژدی
نویسنده: مینِرا (گیتی)
ناظر: @eli74
خلاصه: شنیدین میگن خون بی‌گناه هیچ وقت از رو دست پاک نمیشه؟ من فهمیدم که چرت و پرته. آدم‌هایی رو دیدم که خون بی‌گناه از روی دست‌هاشون پاک شد و این وسط تنها چیزی که پاک نشد، رد اشک از روی دست‌های من بود.
از اون به بعد ماجرا شروع شد. هر جا سایه‌ی من افتاد مرز شکست، خون ریخت و جنون تو فضا پخش شد. این وسط تنها مرزی که من نمی‌تونم بشکنمش قلب خودمه و تنها سوالی که باقی می‌مونه اینه: من واقعاً دیونه‌ام؟


مقدمه:
«برای...

• مینِرا
• انجمن رمان نویسی انجمن کافه نویسندگان تالار رمان تایپ آنلاین رمان رمان تخیلی رمان تراژدی رمان جنایی رمان سایه‌ی خونین سیاوش رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر رهگذر شب رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر مینِرا رمان سایه‌ی خونین سیاوش اثر گیتی رمان سایه‌ی خونین سیاوش در حال تایپ در کافه نویسندگان رمان شقایق سیاوش سیاوش
• پاسخ‌ها: 120
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 
• 

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[سارا مرتضویسارا مرتضوی عضو تأیید شده است.]

موضوع 'طلای نیمه‌شب | سارا مرتضوی' https://forum.cafewriters.xyz/threads/41728/

 

[RED QᴜᴇᴇɴRED Qᴜᴇᴇɴ عضو تأیید شده است.]

موضوع 'طلای نیمه‌شب | سارا مرتضوی' https://forum.cafewriters.xyz/threads/41728/

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[Soul]

سلام. درخواست تگ

https://forum.cafewriters.xyz/threads/41907/

 

[RED QᴜᴇᴇɴRED Qᴜᴇᴇɴ عضو تأیید شده است.]

سلام. درخواست تگ

https://forum.cafewriters.xyz/threads/41907/

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[DyvaDyva عضو تأیید شده است.]

درخواست تگ فرعی برای فیلمنامه

اتمام یافته نوشته در موضوع 'فیلمنامه وقتی کسی نیست | ..Lady DYVA..'

10/19/25

خارجی – خیابان بارانی – شب

باران شدید می‌بارد. چراغ‌های خیابان در قطرات باران محو می‌شوند.
نیما کنار یک ماشین قدیمی پارک‌شده ایستاده. باران لباس‌هایش را خیس کرده، اما او تکان نمی‌خورد.
سیگاری نیمه‌سوخته در دست دارد.
از دور نسترن نزدیک می‌شود. چتری در دست، اما صورتش خیس از اشک است.
چند قدمی نیما می‌ایستد. هر دو لحظه‌ای فقط به هم نگاه می‌کنند.
صدای باران میانشان دیواری ساخته.

نسترن
«با صدایی لرزان»
- اومدم چون نمی‌خواستم آخرین تصویرمون اون‌جوری باشه.
نیما سرش را پایین می‌اندازد. دود سیگار در باران محو می‌شود.

نیما
«آرام»
- بعضی چیزها رو نمی‌شه عوض کرد، نسترن نه گذشته‌ی تو، نه اشتباه‌های...

• Dyva

•