درخواست تگ فرعی برای رمان ساکت نمینشیند
وقت بخیردرخواست تگ فرعی برای رمان ساکت نمینشیند
وقت بخیرباسلام. درخواست تگ فرعی.
رمان دلیما
وقت بخیردرووود♡
درخواست تگ فرعی برای رمان اِل تایلر.
در یک لحظهی آنی، خرگوش قهوهای فامی که لابهلای علفها میخزد را بین انگشتان کشیده و سفیدم که اکنون پنجههای تیزم از آنها به بیرون جهیده اند، میگیرم و دندانهای نیشم را در گردن کوچک و پشمالویش فرو میکنم. با اولین قطره از خون خرگوشک، گلویم تازه میشود و با اشتیاق مابقیِ خونش را نیز میمکم و لحظهای بعد، جسم خالی از خونش را آنطرف پرت میکنم و با چشمهای متعجب و وحشتزدهی کول مواجه میشوم. پوزخندی به صورتش میپاشم و درحالیکه جلوتر از کول راه میافتم، قطره خونی که گوشه لبم جا خوش کرده است را با زبانم فرو میبرم و میپرسم:
- چیشده؟ چرا هاج و واج نگاهم میکنی؟
صدای فرو بردن آب دهانش...
*کارنمیا: سرنوشتی که از پیش نوشته شده؛ اما تغییر میکند.
درخواست تگ فرعی![]()
رمان: کارنمیا
نویسنده: سارینا الماسی
ژانر: فانتزی، عاشقانه
ناظر تایید: @yasaman.Bahadory
خلاصه:
در شهری پوشیده از مه ظلم و ستم، جایی که آوازهای از زمان به گوش نمیرسد و قصهی عشق پریان دهان به دهان نمیچرخد، دختر پادشاه نالایق روی پرتگاه سرنوشت میایستد. او تنها امید مردمی است که آرزوهایشان را دفن کردهاند. آیا میتواند با نیروی عشق، این طلسم ظالم را بشکند؟ یا این سفر، او را گرفتار جادویی کشندهتر خواهد کرد؟
*کارنمیا: سرنوشتی که از پیش نوشته شده؛ اما تغییر میکند.
- .Sarina.
- پاسخها: 36
- تالار: رمانهای درحال تایپ
درود.مشاهده فایلپیوست 295775
نام رمان: سراب مرگبارلینک نقد کاربران...
نام نویسنده: امیراحمد
ژانر: معمایی، فانتزی، جنایی
ناظر: @yasaman.Bahadory
خلاصه: باد بدن بیجانم را با ضربات و سیلیهای شلاقمانندش نوازش میدهد، مهی از مرگ و تاریکی ساختمانهای سوخته و خیابانهای محو شده را تسخیر کرده است، درها بیاراده تکان میخورند، چشمانی از حرص و طمع من را زیر نظر گرفتهاند، بیتوجه به آنها از کنار اجسادی بیجان بر روی زمین عبور میکنم و با تغییر دادن مسیرم به ناکجا آباد میروم. اما بعد از رهایی چگونه پرده از این راز خوفناک و عجیب بردارم؟
- امیر احمد
- پاسخها: 112
- تالار: رمانهای درحال تایپ
برای اثرم درخواست تگ دارم.
نام اثر: سراب مرگبار
نام نویسنده: امیراحمد