- نوشتهها
- 161
- پسندها
- 832
- امتیازها
- 133
درخواست تگ فرعی برای رمان ساکت نمینشیند
وقت بخیردرخواست تگ فرعی برای رمان ساکت نمینشیند
وقت بخیرباسلام. درخواست تگ فرعی.
رمان دلیما
وقت بخیردرووود♡
درخواست تگ فرعی برای رمان اِل تایلر.
در یک لحظهی آنی، خرگوش قهوهای فامی که لابهلای علفها میخزد را بین انگشتان کشیده و سفیدم که اکنون پنجههای تیزم از آنها به بیرون جهیده اند، میگیرم و دندانهای نیشم را در گردن کوچک و پشمالویش فرو میکنم. با اولین قطره از خون خرگوشک، گلویم تازه میشود و با اشتیاق مابقیِ خونش را نیز میمکم و لحظهای بعد، جسم خالی از خونش را آنطرف پرت میکنم و با چشمهای متعجب و وحشتزدهی کول مواجه میشوم. پوزخندی به صورتش میپاشم و درحالیکه جلوتر از کول راه میافتم، قطره خونی که گوشه لبم جا خوش کرده است را با زبانم فرو میبرم و میپرسم:
- چیشده؟ چرا هاج و واج نگاهم میکنی؟
صدای فرو بردن آب دهانش...
*کارنمیا: سرنوشتی که از پیش نوشته شده؛ اما تغییر میکند.
درخواست تگ فرعی![]()
رمان: کارنمیا
نویسنده: سارینا الماسی
ژانر: فانتزی، عاشقانه
ناظر تایید: @yasaman.Bahadory
خلاصه:
در شهری پوشیده از مه ظلم و ستم، جایی که آوازهای از زمان به گوش نمیرسد و قصهی عشق پریان دهان به دهان نمیچرخد، دختر پادشاه نالایق روی پرتگاه سرنوشت میایستد. او تنها امید مردمی است که آرزوهایشان را دفن کردهاند. آیا میتواند با نیروی عشق، این طلسم ظالم را بشکند؟ یا این سفر، او را گرفتار جادویی کشندهتر خواهد کرد؟
*کارنمیا: سرنوشتی که از پیش نوشته شده؛ اما تغییر میکند.
- .Sarina.
- پاسخها: 36
- تالار: رمانهای درحال تایپ
«بسم تعالی»
نام اثر: دلدارکُش
ژانر: عاشقانه، جنایی
نویسنده: رها آداباقری
خلاصه:
به راستی پروایی در به دار کشیدن آمال و آرزوهای خود تنها راهیست که هرگز در این لایزالی دنیای خاکستری به خدا نمیرسد. وقتی نهایت زورت را میزنی تا تکبهتک تارهای زندگانی نوبرانهات را روی نوت بنوازی. گاهی داستانی برگرفته از خواستن و نرسیدن و همچنان خواستن و پشت پا زدن به رنجهای رنگ و رو رفته نوشته میشود و میگوید که ای دلدارجان، در روزگار امروزت، جوری در عین پروایی بیپروا باش و بِایست؛ جوری قوی و آمادهی نبرد عاشقانهٔ سرنوشت باش که کسی فکرش را هم نکند، دیروز؛ چندین بار، زخمی شدهای و زمین...
- نیهان
- پاسخها: 36
- تالار: رمانهای درحال تایپ
درخواست تگ
درود.مشاهده فایلپیوست 295775
نام رمان: سراب مرگبارلینک نقد کاربران...
نام نویسنده: امیراحمد
ژانر: معمایی، فانتزی، جنایی
ناظر: @yasaman.Bahadory
خلاصه: باد بدن بیجانم را با ضربات و سیلیهای شلاقمانندش نوازش میدهد، مهی از مرگ و تاریکی ساختمانهای سوخته و خیابانهای محو شده را تسخیر کرده است، درها بیاراده تکان میخورند، چشمانی از حرص و طمع من را زیر نظر گرفتهاند، بیتوجه به آنها از کنار اجسادی بیجان بر روی زمین عبور میکنم و با تغییر دادن مسیرم به ناکجا آباد میروم. اما بعد از رهایی چگونه پرده از این راز خوفناک و عجیب بردارم؟
- امیر احمد
- پاسخها: 112
- تالار: رمانهای درحال تایپ
برای اثرم درخواست تگ دارم.
نام اثر: سراب مرگبار
نام نویسنده: امیراحمد
درخواست تگ![]()
نام اثر: توفش
نویسنده: تیفانی
ژانر: تاریخی، عاشقانه، تراژدی
ناظر: @تاجِرِ غَم
خلاصه:
در روزگاری که خاک وطن در آتش جنگ و خ*یانت میسوزد، سرنوشت، غریبههایی را در میان باروت و خون به هم میرساند. میان عشق و انتقام، بقا و آرمان، آنها باید انتخاب کنند؛ در خاکستر فرو روند یا طوفانی شوند که جهان را دگرگون میکند!
تاپیک نقد کاربران
- Tifani
- پاسخها: 41
- تالار: رمانهای درحال تایپ
درود درخواست تگ فرعی برای دلنوشتههای سمبل
اهم اهمدر حال تایپ موضوع 'رمان ایپیتاف گارنت | تیفانی'
نام اثر: ایپیتاف گارنت
نویسنده: تیفانی
ژانر: معمایی، عاشقانه، تراژدی
خلاصه:
جعبهای که نباید گشوده میشد؛ باز شدهاست. میان تاریکی و نور، میان حقیقتهای مدفون و دروغهای سرنوشتساز، عشق و خ*یانت در هم تنیدهاند. هیچ راهی برای فرار نیست! نه از گذشته و نه از احساسی که آرام و بیرحم، همچون سرنوشت، نزدیک میشود. وقتی بازی آغاز شود؛ مرز میان دوست و دشمن، عشق و انتقام، حقیقت و دروغ، محو خواهد شد.
ایپیتاف گارنت، مرثیهای حکشده بر سنگی سرخ، قصیدهایست برای عشقی که در زبانههای تقدیر سوخت. گارنت، گوهری که سرخیاش از خون و آتش زاده شده، گواهی بر پیمانهاییست که یا به جاودانگی میرسند یا در غبار...
- Tifani
- پاسخها: 23
- تالار: رمانهای درحال تایپ
یه درخواست نگمون نشه