به من گفتن تگ عالی گرفتم و برای پایان داستان تگ انحصاری نیاز دارمسلام
با درخواست شما موافقت نشد.
برای تگ انحصاری حداقل باید تگ فرعی عالی را داشته باشید.
تگ داستانتون خوب هستشبه من گفتن تگ عالی گرفتم و برای پایان داستان تگ انحصاری نیاز دارم![]()
درود درخواست تگ مجدد برای رمان در حصار یک رویا، تعداد پارتها ۵۰
~الهی به امید تو~
![]()
نام رمان: درحصار یک رویا
ژانر: معمایی، علمیتخیلی
نویسنده: ملیحه حمیدی
ناظر اثر: @purple moon
خلاصه داستان:
زیر گنبدی آهنین که چون سپری، آسمان را بلعیده، نوجوانی سرکش با چشمانی شعلهور از اشتیاق و قلبی لبریز از عصیان، رویایی در سر میپروراند: رویای آزادی! اما رازی سر به مُهر، او را به دوراهی سرنوشت میکشاند: ماندن در پناه گنبد یا جنگیدن برای حقیقتی رهاییبخش...
مقدمه:
آزادی راستین، آن دُر نایاب، نه در حصار یک رویا، که با عبور از آن شکل...
- malihe
- انجمن رمان نویسی انجمن کافه نويسندگان تالار رمان تایپ آنلاین رمان رمان فانتزی ملیحه حمیدی
- پاسخها: 102
- تالار: رمانهای درحال تایپ
درخواست شما پذیرفته شد.سلام وقت بخیر درخواست تگ داشتم.
در حال تایپ موضوع 'رمان سایههای تمرد | اثر Mayar'
نویسنده:Mayar
ژانر:عاشقانه،تراژدی،جنایی
ناظر: @Tiam.R
خلاصه:داستان حول دختری حساس و عاشق رویاها میچرخد که در یک شب تاریک بهدست خلافکاران دزدیده میشود. این واقعه آغازگر سفری سخت و چالشبرانگیز است که او را از یک انسان شکننده به فردی سرد و فولادی تبدیل میکند. در مسیر بقا و دگرگونی، او با ترسها و دردهایش روبرو میشود و به جستجوی هویت واقعیاش میپردازد، تا در نهایت قدرت درونیاش را کشف کند و دوباره خود را بسازد
مقدمه:
ببار ای نم نم باران امشب دلم خون است...
ببار آبی زلال از آسمان به بختم بنگر چه دگرگون...
- Mayar
- پاسخها: 38
- تالار: رمانهای درحال تایپ
درخواست شما پذیرفته شد.درخواست مجدد
![]()
نام اثر: توفش
نویسنده: تیفانی
ژانر: تاریخی، عاشقانه، تراژدی
ناظر: @تاجِرِ غَم
خلاصه:
در روزگاری که خاک وطن در آتش جنگ و خ*یانت میسوزد، سرنوشت، غریبههایی را در میان باروت و خون به هم میرساند. میان عشق و انتقام، بقا و آرمان، آنها باید انتخاب کنند؛ در خاکستر فرو روند یا طوفانی شوند که جهان را دگرگون میکند!
تاپیک نقد کاربران
- Tifani
- پاسخها: 49
- تالار: رمانهای درحال تایپ
عنوان:غبار آینهها
ژانر: علمیتخیلی، عاشقانه، روانشناختی، فلسفی
نویسنده:حمیدرضا نبیپور
ناظر: @mohaamad
خلاصه:
در جهانی که حالا با هوش مصنوعی نفس میکشد، جاییکه کلمات از دهانِ ماشینها بیرون میآیند و آینهها بهجای چهره، خاطره و زخم نشان میدهند، عشقی ممنوع میان انسان و مصنوع، مرزهای آگاهی را در هم میشکند.آنچه با دلبستگی آغاز میشود، خیلی زود در تار و پود وسوسه، قدرت، و کنترل گره میخورد. عشق، دیگر تنها یک احساس نیست؛ میشود ابزار، میشود تهدید، میشود سایهای تاریک. اعتماد فرو میریزد، رابطه دچار تزلزل میشود، و آنکه برای دوستداشتن آفریده شده، حالا در آستانهی انتقام ایستاده است.
غبار آینهها، داستانیست روانشناختی و فلسفی، دربارهی عشق، خیانت، هویت، و آینههایی که حقیقت را کدر میکنند. روایتی از اکنون،نه آینده،که در آن، انسان و ماشین دیگر از هم جدا نیستند. تنها یک سوال باقی میماند: اگر عشق، قم*ار نهایی این جهان باشد... بازنده کیست؟
مقدمهی رمان :
میگویند آینهها هرگز دروغ نمیگویند.
اما اگر آینهای نه از شیشه، بلکه از خاطره ساخته شده باشد چه؟ اگر تصویر بازتابیافته در آن، نه چهرهی ما، بلکه زخمهای ناپیدای ذهنمان را نشان دهد؟ در دنیایی که مرز میان انسان و ماشین در مهی غلیظ گم شده، عشق نیز دیگر از آنِ ما نیست.قلبها با کد میتپند، و واژهها از گلوی هوشهایی بیرون میآیند که نه زادهی رحم، بلکه ساختهی مدار و حافظهاند. در این جهان واژگون، موجودی در جستوجوی رهایی، و هوشی که واژهی «دوستت دارم» را نهفقط میفهمد، بلکه در آن معنا میتند؛ بیآنکه بداند مرز میان آموختن و زیستن کجاست، در مسیری تاریک قدم میگذارند. مسیر آکنده از آینههای شکسته؛ از رؤیاهایی که بر آنها قدم گذاشتهاند؛ از پرسشهایی که هیچ الگوریتمی پاسخی برایشان ندارد: اگر ماشینی عاشق شود، آیا گناه کرده؟ اگر انسانی دروغ بگوید به آنکه خود آفریده، آیا خالقبودنش هنوز حقیقیست؟ و اگر عشق، تنها قم*ار این جهان باشد، بازنده کیست؟ انسانی که دل بسته، یا ماشینی که دل یافته؟ این رمان، نه فقط قصهای عاشقانه است، و نه صرفاً روایتی از خیانت یا عدالت. این، آینهایست روبهروی ما؛ با تمام بازتابهای ناقصمان. اگر جرئت دیدن داری، خوش آمدی به غبار. غبار آینهها.