اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

[سارابهار]

درووود♡
درخواست تگ فرعی برای رمانم

عالی موضوع 'رمان وهمِ ماهوا | سارابهار'

4/4/25

عنوان: وهمِ ماهوا
ژانر: فانتزی، عاشقانه
نویسنده: سارابهار
ناظر: @malihe
«یا ارحم الراحمین»
خلاصه:
ماهوا در دوزخِ زندگی‌اش، جایی که نه امیدی است و نه نوری برای راهیابی؛ آن‌چنان غرق شده که حتی از نجات خود نیز ناامید می‌شود. تنها و در جستجوی قطره‌ای زندگی، ناگهان دریچه‌ای به آن‌سوی دنیاها باز می‌شود؛ حالا او در میان سحر و جادو، باید به دنبال راه نجات بگردد، راهی که دریچه‌ایست به جهانِ سحرآمیز!

• سارابهار
• پاسخ‌ها: 26
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

 

[RED Qᴜᴇᴇɴ]

درخواست تگ فرعی برای فیلمنامه

نوشته در موضوع 'فیلمنامه وقتی کسی نیست | ..Lady DYVA..'

دیروز ساعت 14:48

خارجی – خیابان بارانی – شب

باران شدید می‌بارد. چراغ‌های خیابان در قطرات باران محو می‌شوند.
نیما کنار یک ماشین قدیمی پارک‌شده ایستاده. باران لباس‌هایش را خیس کرده، اما او تکان نمی‌خورد.
سیگاری نیمه‌سوخته در دست دارد.
از دور نسترن نزدیک می‌شود. چتری در دست، اما صورتش خیس از اشک است.
چند قدمی نیما می‌ایستد. هر دو لحظه‌ای فقط به هم نگاه می‌کنند.
صدای باران میانشان دیواری ساخته.

نسترن
«با صدایی لرزان»
- اومدم چون نمی‌خواستم آخرین تصویرمون اون‌جوری باشه.
نیما سرش را پایین می‌اندازد. دود سیگار در باران محو می‌شود.

نیما
«آرام»
- بعضی چیزها رو نمی‌شه عوض کرد، نسترن نه گذشته‌ی تو، نه اشتباه‌های...

• ..LADY Dyva..

• 

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[زهرا سلطانزاده]

درخواست تگ برای رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها

در حال تایپ موضوع 'رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده'

6/2/25

عنوان‌: مه، خانه‌ی خاطره‌ها
ژانر‌: عاشقانه، تراژدی، فلسفی
نویسنده: زهرا سلطانزاده
ناظر: @مینِرا
خلاصه:
گاهی زندگی، با مرگ آغاز می‌شود... .
دختری در آستانه‌ی بزرگسالی، پس از مرگ پدر و مادرش "کلارا و ویکتور" با گذشته‌ای روبه‌رو می‌شود که میان سکوت‌ها، دردها و خاطرات گم شده.
او تصمیم می‌گیرد داستان زندگی والدینی را بنویسد که عشقشان در دل تاریکی ریشه دوانده بود.
روایت، او را به قلب روزهایی می‌برد که مادرش با گذشته می‌جنگید و پدرش با خودش.
اما چیزی ورای کلمات در این روایت بیدار می‌شود… .
و دختر، آرام‌آرام درمی‌یابد که...

• زهرا سلطانزاده

• 
• 
• 

 

[سنجاقک]

سلام و احترام.
درخواست تگ فرعی برای داستانم دارم.
موضوع 'داستان کوتاه (سوزن‌زار) | (سنجاقک)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/39255/

 

[RED Qᴜᴇᴇɴ]

درخواست تگ برای رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها

در حال تایپ موضوع 'رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده'

6/2/25

عنوان‌: مه، خانه‌ی خاطره‌ها
ژانر‌: عاشقانه، تراژدی، فلسفی
نویسنده: زهرا سلطانزاده
ناظر: @مینِرا
خلاصه:
گاهی زندگی، با مرگ آغاز می‌شود... .
دختری در آستانه‌ی بزرگسالی، پس از مرگ پدر و مادرش "کلارا و ویکتور" با گذشته‌ای روبه‌رو می‌شود که میان سکوت‌ها، دردها و خاطرات گم شده.
او تصمیم می‌گیرد داستان زندگی والدینی را بنویسد که عشقشان در دل تاریکی ریشه دوانده بود.
روایت، او را به قلب روزهایی می‌برد که مادرش با گذشته می‌جنگید و پدرش با خودش.
اما چیزی ورای کلمات در این روایت بیدار می‌شود… .
و دختر، آرام‌آرام درمی‌یابد که...

• زهرا سلطانزاده

• 
• 
• 

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[RED Qᴜᴇᴇɴ]

سلام و احترام.
درخواست تگ فرعی برای داستانم دارم.
موضوع 'داستان کوتاه (سوزن‌زار) | (سنجاقک)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/39255/

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​

 

[Nargess86]

در حال تایپ موضوع 'رمان در ریسمان اقیانوس | سیده نرگس مرادی خانقاه'

3/29/25

نام رمان: در ریسمان اقیانوس.
ژانر: عاشقانه.
نویسنده: سیده نرگس مرادی خانقاه.

خلاصه:
غرق شده‌ام در اقیانوسی که هرلحظه وجودش ننگین‌تر و منفورتر می‌شود. مرا در اقیانوسی غرق کرده‌اند که در دل آن‌ها، اقیانوسی عمیق و تنگنا دیده می‌شود.
عاشق فردی بودم که روزی مرا خواهر خود خوانده بود؛ اما مرا با کولی‌باری از عشق رها کرد. باعث شد که این عشق را تا ابد به گور ببرم. مرا با احساسی تنها، تنفر و افسرده رها کرد و حالا او نیست و من با این سرنوشت بی‌لایق و سیاه، چگونه دست‌ و پنجه نرم کنم؟


شروع آغاز: 1403/10/27...

• Nargess86
• پاسخ‌ها: 24
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

سلام در خواست تنگ فرعی رو داشتم

 

[RED Qᴜᴇᴇɴ]

در حال تایپ موضوع 'رمان در ریسمان اقیانوس | سیده نرگس مرادی خانقاه'

3/29/25

نام رمان: در ریسمان اقیانوس.
ژانر: عاشقانه.
نویسنده: سیده نرگس مرادی خانقاه.

خلاصه:
غرق شده‌ام در اقیانوسی که هرلحظه وجودش ننگین‌تر و منفورتر می‌شود. مرا در اقیانوسی غرق کرده‌اند که در دل آن‌ها، اقیانوسی عمیق و تنگنا دیده می‌شود.
عاشق فردی بودم که روزی مرا خواهر خود خوانده بود؛ اما مرا با کولی‌باری از عشق رها کرد. باعث شد که این عشق را تا ابد به گور ببرم. مرا با احساسی تنها، تنفر و افسرده رها کرد و حالا او نیست و من با این سرنوشت بی‌لایق و سیاه، چگونه دست‌ و پنجه نرم کنم؟


شروع آغاز: 1403/10/27...

• Nargess86
• پاسخ‌ها: 24
• تالار: رمان‌های درحال تایپ

• 
• 

سلام در خواست تنگ فرعی رو داشتم

وقت بخیر
با درخواست شما موافقت شد
نتیجه بزودی اعلام می‌شود​