اطلاعیه درخواست تگ برای رمان مترجمین

دیـوا

در حال ترجمه موضوع 'کتاب خب خودت خوب می‌دانی زنان چطور آدم‌هایی هستند! به ترجمه دیوا لیان'

عنوان: خب خودت خوب می‌دانی زنان چطور آدم‌هایی هستند!
ژانر: طنز اجتمایی
نویسنده: Irvin S. Cobb
مترجم: دیوا لیان
خلاصه:
نویسنده در این کتاب با زبانی طنزآمیز ویژگیهای رفتاری و عاطفی زنان را به داستان می‌کشدو در عین حال
به شباهت‌ های آنها به مردان اشاره می‌کند، این داستان نشان میدهد که چگونه هردو جنس در برخی رفتارها و واکنش ها دقیقا شبیه یکدیگر هستند
​
  • Like
@جانانجانان عضو تأیید شده است.
 
دیـوا گفت:
دیـوا

در حال ترجمه موضوع 'کتاب خب خودت خوب می‌دانی زنان چطور آدم‌هایی هستند! به ترجمه دیوا لیان'

عنوان: خب خودت خوب می‌دانی زنان چطور آدم‌هایی هستند!
ژانر: طنز اجتمایی
نویسنده: Irvin S. Cobb
مترجم: دیوا لیان
خلاصه:
نویسنده در این کتاب با زبانی طنزآمیز ویژگیهای رفتاری و عاطفی زنان را به داستان می‌کشدو در عین حال
به شباهت‌ های آنها به مردان اشاره می‌کند، این داستان نشان میدهد که چگونه هردو جنس در برخی رفتارها و واکنش ها دقیقا شبیه یکدیگر هستند
​
  • Like
@جانانجانان عضو تأیید شده است.
کلیک کنید تا گسترش یابد...
درود
لطفاً ابتدا درخواست نقد بدید
 
سلام
درخواست تگ برای رمانِ طرح‌های آفتاب‌زده از یک شهر کوچک
Melica

برگزیده نوشته در موضوع 'رمان طرح‌های آفتاب‌زده از یک‌شهر کوچک | به ترجمه‌ی ملیکا کاکو'

من این استدلال‌ها را نه به خاطر ارزش ذاتی‌شان، بلکه صرفاً برای نشان دادن تغییر حال‌‌ و هوای افکار عمومی در مارپوزا نقل می‌کنم. مردها ساعت ناهار می‌نشستند در کافه، شاید یک ساعت و نیم، و درباره مسئله مجوز به طور کلی بحث می‌کردند، و بعدش می‌رفتند پایین، به خنک‌کننده‌ی موش‌ها، و آنجا دو ساعت دیگر هم درباره‌اش حرف می‌زدند.
شگفت‌انگیز بود که چطور ناگهان نور حقیقت بر ذهن بعضی‌ها می‌تابید. آن هم اغلب کسانی که هیچ انتظارش نمی‌رفت و مقاومت‌شان را در هم می‌شکست.
مثلاً سردبیر روزنامه‌ی نیوزپکت را در نظر بگیرید. فکر نمی‌کنم کسی در شهر طرفدار جدی‌تری برای ترک الکل پیدا می‌شد. اما آلفونس فقط با یک وعده...
  • Like
  • Love
ممنونم 🌹
 
درود
درخواست تگ
bahar...

برگزیده موضوع 'کالبدهای گرم | bahar'

اگر بتوانم خودم را کنترل کنم، اگر به‌ اندازه‌ای که باید دست‌نخورده‌ بگذارمش... این‌کار را نمی‌کنم. نمی‌توانم. همیشه سمت قسمت خوبش می‌روم، سمتی که باعث می‌شود سرم مانند یک لوله‌ای پراز عکس برق بزند! مغز را می‌خورم و برای حدود سی ثانیه، خاطرات دور تا دور سرم می‌چرخند.
چرخش‌ نورها، عطر، موسیقی... زندگی. سپس همه‌شان محو می‌شوند. و من بلند می‌شوم و همگی از شهر خارج می‌شویم، هنوز سرد و خاکستری‌ست؛ اما کمی احساس بهتری می‌دهد. درواقع نه "بهتر"، نه "شادی‌بخش"، قطعاً هم نه "زنده" اما... کمی کمتر مُرده. این بهترین کاری‌ست که ما می‌توانیم انجام دهیم.
درحالی که شهر پشت سر ما کم‌کم ناپدید می‌شود،...
  • Like
 
Melica گفت:
سلام
درخواست تگ برای رمانِ طرح‌های آفتاب‌زده از یک شهر کوچک
Melica

برگزیده نوشته در موضوع 'رمان طرح‌های آفتاب‌زده از یک‌شهر کوچک | به ترجمه‌ی ملیکا کاکو'

من این استدلال‌ها را نه به خاطر ارزش ذاتی‌شان، بلکه صرفاً برای نشان دادن تغییر حال‌‌ و هوای افکار عمومی در مارپوزا نقل می‌کنم. مردها ساعت ناهار می‌نشستند در کافه، شاید یک ساعت و نیم، و درباره مسئله مجوز به طور کلی بحث می‌کردند، و بعدش می‌رفتند پایین، به خنک‌کننده‌ی موش‌ها، و آنجا دو ساعت دیگر هم درباره‌اش حرف می‌زدند.
شگفت‌انگیز بود که چطور ناگهان نور حقیقت بر ذهن بعضی‌ها می‌تابید. آن هم اغلب کسانی که هیچ انتظارش نمی‌رفت و مقاومت‌شان را در هم می‌شکست.
مثلاً سردبیر روزنامه‌ی نیوزپکت را در نظر بگیرید. فکر نمی‌کنم کسی در شهر طرفدار جدی‌تری برای ترک الکل پیدا می‌شد. اما آلفونس فقط با یک وعده...
  • Like
  • Love
ممنونم 🌹
کلیک کنید تا گسترش یابد...
bahar... گفت:
درود
درخواست تگ
bahar...

برگزیده موضوع 'کالبدهای گرم | bahar'

اگر بتوانم خودم را کنترل کنم، اگر به‌ اندازه‌ای که باید دست‌نخورده‌ بگذارمش... این‌کار را نمی‌کنم. نمی‌توانم. همیشه سمت قسمت خوبش می‌روم، سمتی که باعث می‌شود سرم مانند یک لوله‌ای پراز عکس برق بزند! مغز را می‌خورم و برای حدود سی ثانیه، خاطرات دور تا دور سرم می‌چرخند.
چرخش‌ نورها، عطر، موسیقی... زندگی. سپس همه‌شان محو می‌شوند. و من بلند می‌شوم و همگی از شهر خارج می‌شویم، هنوز سرد و خاکستری‌ست؛ اما کمی احساس بهتری می‌دهد. درواقع نه "بهتر"، نه "شادی‌بخش"، قطعاً هم نه "زنده" اما... کمی کمتر مُرده. این بهترین کاری‌ست که ما می‌توانیم انجام دهیم.
درحالی که شهر پشت سر ما کم‌کم ناپدید می‌شود،...
  • Like
کلیک کنید تا گسترش یابد...
درود رنک برگزیده به آثار شما تعلق گرفت
 
HADIS.HPF

در حال ترجمه موضوع 'رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن'

نام اثر : the street lawyer
مترجم: حدیث پورحسن
ژانر: معمایی، جنایی
نویسنده: جان گریشم
ناظر: @زهرا سلطانزاده


خلاصه:
مایکل برای پیشرفت عجله داشت. از نردبان‌ها تند تند بالا می‌رفت در شرکت حقوقی بزرگ در واشنگتن دی‌سی به نام دریک و اسونی، شرکتی با هشتصد وکیل استخدام شده بود. حقوقش خوب بود و روز به روز بهتر می‌شد؛ فاصله‌اش تا شراکت فقط سه سال بود. او ستاره‌ای در حال درخشش بود که وقت هدر دادن نداشت، وقت توقف نداشت، وقت نداشت چند سکه توی کاسه گدایان بیندازد. وقت نداشت به وجدانش گوش بدهد.
اما یک برخورد خشونت‌آمیز با یک مرد بی‌خانمان او را متوقف کرد. مایکل جان سالم به در برد؛ اما...
  • Like
  • Wow

با سلام درخواست تگ دارم
 
HADIS.HPF گفت:
HADIS.HPF

در حال ترجمه موضوع 'رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن'

نام اثر : the street lawyer
مترجم: حدیث پورحسن
ژانر: معمایی، جنایی
نویسنده: جان گریشم
ناظر: @زهرا سلطانزاده


خلاصه:
مایکل برای پیشرفت عجله داشت. از نردبان‌ها تند تند بالا می‌رفت در شرکت حقوقی بزرگ در واشنگتن دی‌سی به نام دریک و اسونی، شرکتی با هشتصد وکیل استخدام شده بود. حقوقش خوب بود و روز به روز بهتر می‌شد؛ فاصله‌اش تا شراکت فقط سه سال بود. او ستاره‌ای در حال درخشش بود که وقت هدر دادن نداشت، وقت توقف نداشت، وقت نداشت چند سکه توی کاسه گدایان بیندازد. وقت نداشت به وجدانش گوش بدهد.
اما یک برخورد خشونت‌آمیز با یک مرد بی‌خانمان او را متوقف کرد. مایکل جان سالم به در برد؛ اما...
  • Like
  • Wow

با سلام درخواست تگ دارم
کلیک کنید تا گسترش یابد...
وقت بخیر
لطفاً ابتدا درخواست نقد بدید
forum.cafewriters.xyz

اطلاعیه - ✨اعلام درخواست نقد رمان در حال ترجمه✨

| In the name of God | ... سلام خدمت مترجمان گرامی از این پس جهت ِ بررسي و نقد رمان‌های در حال ترجمه‌تان، در این تاپیك درخواست دهید. توجه داشته باشید ممکن است نقد ترجمه‌تان طول بکشد؛ پس صبور باشید. پس از نقد توسط تیم نقد، تاپیکي براي بررسی رمانتان ایجاد خواهد شد. برای درخواست نقد، ترجمه شما...
forum.cafewriters.xyz forum.cafewriters.xyz
 
شما برای پاسخ‌دادن باید به انجمن ورود کنید.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 22)
عقب
بالا پایین