سلام گلم
چهار پارت ارسال شد.
چهار پارت ارسال شد.
تعریفهای امیرعلی میتوانست مهر تأییدی بر شنیدههایش بزند.
- تب تند عاشقیشون روز به روز داشت سرد میشد، آخه حسام یه پسر دانشجویی بود که نمیتونست زیاد بدون پول پدرش دووم بیاره، همین باعث شد کارشون به اختلاف بکشه.
اینجای حرفش مکث کرد و پلک روی هم گذاشت.
- صدف دنبال وسیلهای بود که به بلندپروازیهاش برسه، مرد دیگهای رو برای زیادهخواهیهاش انتخاب کرد.
- و اون فرهاد بود!
متعجب به طرفش برگشت. انتظار شنیدن این جمله را از دهانش نداشت، بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، سرش را چندین بار تکان داد و تن صدایش را کمی پایین آورد:
- درسته، فرهاد یکی از دوستهای نزدیک حسام بود، کسی نفهمید چطور شد که...
- تب تند عاشقیشون روز به روز داشت سرد میشد، آخه حسام یه پسر دانشجویی بود که نمیتونست زیاد بدون پول پدرش دووم بیاره، همین باعث شد کارشون به اختلاف بکشه.
اینجای حرفش مکث کرد و پلک روی هم گذاشت.
- صدف دنبال وسیلهای بود که به بلندپروازیهاش برسه، مرد دیگهای رو برای زیادهخواهیهاش انتخاب کرد.
- و اون فرهاد بود!
متعجب به طرفش برگشت. انتظار شنیدن این جمله را از دهانش نداشت، بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، سرش را چندین بار تکان داد و تن صدایش را کمی پایین آورد:
- درسته، فرهاد یکی از دوستهای نزدیک حسام بود، کسی نفهمید چطور شد که...