در حال تایپ داستانک سوگنامه‌ای برای گرگ، روباه و خر | مَمّد

نظرتون درباره‌ی کیفیت داستانک؟

  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • ضعیف

    رای: 0 0.0%
  • خیلی ضعیف

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    7

مَمّد

نویسنده نوقلم ادبیات
ژورنالیست
نویسنده نوقلـم
نوشته‌ها
نوشته‌ها
433
پسندها
پسندها
5,219
امتیازها
امتیازها
318
سکه
1,174
عنوان:
سوگنامه‌ای برای گرگ، روباه و خر

نویسنده:
@مَمّد

ژانر:
فانتزی، تراژدی

i89383_e48027_25Negar-1753612117520.jpg


خلاصه:
در سرزمینی که حیوانات هم برای زنده ماندن باید نقشه بکشند، خیانت و فریب به شکل غریزه در می‌آید.
روایتی تلخ و فانتزی از گرگی باهوش، روباهی حیله‌گر، و خَری که شاید ساده‌تر از آنی‌ست که باید باشد.
«سوگنامه‌ای برای گرگ، روباه و خَر» قصه‌ای‌ست از اعتماد، مرگ، و نقشه‌هایی که ممکن است مطابق میل پیش نروند.​
 
آخرین ویرایش:
•°•● به نام خالق شکوفه‌های شعرِ زندگی ●•°•

i10198_2d5e13_25IMG-20241225-114904-140.jpg

‌‌
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب «انجمن کافه نویسندگان» برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!

پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه‌ی تایپ آثار ادبی در«انجمن کافه نویسندگان» با دقت مطالعه کنید.




شما می‌توانید پس از 5 پست درخواست جلد بدهید.



همچنین شما می‌توانید پس از 6 پست درخواست کاور تبلیغاتی بدهید.




پس از گذشت حداقل 7 پست از داستانک، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد داستانک بدهید. توجه داشته باشید که داستانک های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.




پس از 7 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.



همچنین پس از ارسال 10 پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود... .




اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود... .



قلمتان سـ🍃ــبز


«مدیریت تالار ادبیات»
 
به نام خالق قلم​

دو حیوان بعد از مدّتی طولانی غیبت کردن پشت سر شیر و دیگر حیوانات جنگل در پی کشیدن نقشه‌های مفصّل برای پیدا کردن راه مستقل شدن و فاصله گرفتن از شیر، به مقصد می‌رسند.
روباه رفیق دوران کودکی‌اش، گرگ را، در آغو*ش گرفته و با او وداع می‌کند:
- با دستی پر برمی‌گردم.
سپس خنده‌ای خبیثانه کرده و ادامه می‌دهد:
- این گونه تا آخر زمستان غذا داریم و دیگر لازم نیست چاپلوسی آن شیر خرفت را کنیم تا پسمانده‌ای از غذایی که خودمان شکار کردیم را با منّت به خودمان ببخشد!
گرگ بعد از رفتن روباه، به رد پای او خیره شده و امیدوار است که روباه هر چه سریع‌تر با برگشتنش، جای پای خود را پر رنگ‌ و ترمیم کند. بعد از گذشت دقایقی، فکر و خیال جناب گرگ آغاز شده و به وقایع بعد از برگشتن روباه فکر می‌کند که می‌توانند بعد از مدّت‌ها یک دل سیر غذا بخورند، حتّی می‌توانند به باقی حیوانات گرسنه غذا دهند و آن‌ها را مطیع خود کرده، سپس به شیر حمله کنند و خودشان را پادشاهان جدید جنگل معرفی کنند!
ساعاتی بعد، هنگامی که برف کاملاً ردپای روباه را پوشانده، گرگ ناگهان از خواب شیرین پریده و با دیدن محو شدن رد پا‌ها، کم‌کم نگران شده و مشغول صحبت کردن با خودش می شود:
- نکند بلایی سر روباه آمده باشد، نکند جایی گرفتار شده باشد، نکند... نکند... اصلاً نکند او را کشته باشند!
فکر و خیال باعث می‌شود گرگ در پِی روباه به راه افتاده تا اثری از او پیدا کند.
 
عقب
بالا پایین