یک بار فرو ریختم از حادثه ای تلخدست به دست مدعی شانه به شانه میروی
آه که با رقیب من جانب خانه میروی ...
بسکه سودای تو دارم غم خود نيست مرازان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
دست هایم را بگیر و از خودت دورم نکنا
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مس*ت که با مردم هشیار چه کرد
تا زمانی که رسیدن به تو امکان داردمرد را دردی اگر با شد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
در نگاهی که کردمت همه عمر، نرود تا قیامت از یادمتا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگی ست که جریان دارد
من مملو از خیالِ او،در نگاهی که کردمت همه عمر، نرود تا قیامت از یادم
اولین نگاه که دل بردی، نگه آخرین که جان دادم / واژه نما. حوصله م سر رفت از این ?