مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ستدل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را مینگرستم
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ستدل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را مینگرستم
در دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلتمي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
تو عهد كرده اي كه كشاني به خون مرادر دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلت
تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوستتو عهد كرده اي كه كشاني به خون مرا
من جهد كرده ام كه به عهدت وفا كني
شمع شبهای سیه بودی و لبخندزنانتا چه کردیم دگر باره که شیرین ل*ب دوست
به سخن باز نمیباشد و چشم از نازش
من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی
بنده خدمت بکند ور نکنند اعزازش