دیگران با همه کس دست در آغو*ش کنند
ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم
 
مرغِ شب با سایه‌ی مهتاب اگر سرخوش بُوَد
من خوشم با سایه‌ی زلفِ خیال‌انگیزِ او...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
 
مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده
که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
 
هر که اول بنگرد پایان کار

اندرآخر او نگردد شرمسار​
 
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
 
عقب
بالا پایین