نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: زهرا سلطانزاده

۴ پارت
 
سلام عزیزدلم خوبی؟ ۴ پارت فرستاده شد قشنگم
در مجموع ۱۶ پارت چک نشده
 
۴ پارت ارسال شد.
 
@زهرا سلطانزاده
سلام بر شما، وقتتون به کام شادی
در نبود ناظر قبلیم پارت‌ها روی هم انباشت شدن عزیزم، صبر می‌کنم تا چک کنین و بعد پارت‌گذاری کنم
الان بیست پارت چک نشده مونده.
 
پارت ۲۱۱
✅ نکات قوت:

توصیف‌ها طبیعی و زنده‌ست (به‌ویژه قفس کبوترها و صحنه‌ی اتاق).
دیالوگ‌ها احساسی، طبیعی و هدف‌دارن.
لحن شخصیت‌ها متمایزه و باورپذیر.
انتقال درونیات ماه‌بانو با ظرافت انجام شده.
نثر استاندارد و جمله‌بندی روان.
***
❌ «به‌ سوی خانه پرواز کرد‌، اول از همه سمت تراس رفت»
✅ «به‌سوی خانه پرواز کرد و اول از همه به‌سمت تراس رفت.»
(استفاده‌ی درست از «و» برای پیوستگی جمله.)

❌ «در حصار توری‌های ریز فلزی برای خود جست‌ و خیز کنان بال می‌زدند.»
✅ «در حصارِ توری‌های ریز فلزی، برای خود جست‌وخیزکنان بال می‌زدند.»
(نیاز به ویرگول بعد از «فلزی» و استفاده از نیم‌فاصله در «جست‌وخیزکنان».)

❌ «ماه‌بانو کارش این بود که دور از جمع با کبوترهای امید خلوت کند»
✅ «ماه‌بانو عادت داشت دور از جمع با کبوترهای امید خلوت کند.»
(جمله‌ی اولی خشک است، دوم طبیعی‌تر.)

❌ «دخترک دیوانه! می‌خواست خودش را بکشد؟!»
✅ «دخترکِ دیوانه! می‌خواست خودش را بکشد؟»
(علامت «؟!» در متون رسمی استفاده نمی‌شود؛ فقط یکی کافی است.)

❌ «آلبوم را از بین پنجه‌های شل شده‌اش گرفت»
✅ «آلبوم را از میان پنجه‌های شل‌شده‌اش گرفت.»
(به‌کارگیری درست «میان» و نیم‌فاصله.)

❌ «موهایش را نوازش کرد، مثل سیم‌ ظرف‌شویی می‌ماند!»
✅ «موهایش را نوازش کرد؛ مثل سیم‌ظرف‌شویی می‌مانْد!»
(نیم‌فاصله و علامت «؛» برای جداسازی دو جمله‌ی هم‌معنا.)

❌ مو طلایی من دیگه نبود.
✅ موطلاییِ من دیگر نبود.
(نوشتار درست ترکیب و حذف واژه‌ی محاوره‌ای «دیگه».)

❌ «فاطمه شال پلیسه‌اش را از سر برداشت و جلوی پایش دو‌ زانو نشست.»
✅ «فاطمه شالِ پلیسه‌اش را از سر برداشت و جلوی پایش دوزانو نشست.»
(ترکیب درست: «دوزانو»، نه «دو زانو».)

❌ «بدبختی‌های او هم همین‌ طور روی دور تند قرار داشت»
✅ «بدبختی‌های او هم انگار روی دورِ تند افتاده بود.»
(عبارت عامیانه به‌شکل ادبی‌تر بازنویسی شده.)

❌ «می‌خوای چادر سرم کنم؟»
✅ «می‌خواهی چادر سرم کنم؟»
(در نثر داستانی رسمی، محاوره در گفت‌وگوی شخصیت اصلیِ جدی باید محدود باشد.)

❌ «تو فکر کردی مثل مهران و امی... .»
✅ «تو فکر کردی مثلِ مهران و امیرعلی...»
(نقطه‌گذاری درست: در پایان سه‌نقطه، نیازی به نقطه‌ی اضافه نیست.)

❌ «که از مسجد محله پخش میشد»
✅ «که از مسجدِ محله پخش می‌شد.»
(درست‌نویسی فعل و افزودن نیم‌فاصله.)


در چند جمله، ریتم نثر کمی طولانی می‌شود. پیشنهاد می‌شود در بازنویسی نهایی، جملات بلند به دو بخش کوتاه‌تر تقسیم شوند تا خوانایی بهتر شود.
برخی واژه‌ها مثل «خودش را بکشد؟!» یا «دخترک دیوانه!» اگر در فصل‌های متوالی تکرار شوند، بار احساسی را از بین می‌برند. بهتر است در موقعیت‌های خاص استفاده شوند.
استفاده‌ی مکرر از قیدهایی مثل «همین‌طور» یا «تازه» را کمی کاهش بده تا نثر سنگین‌تر شود.
 
پارت ۲۱۲

فعل‌ها و ضمایر گاهی دوپهلو و شلوغ می‌شن. مثلاً:

«دستش می‌لرزید، تی را کناری گذاشت و کلافه روی پله‌های سالن نشست.»
فاعل در جمله‌ی دوم مبهم می‌مونه چون بلافاصله شخصیت جدید وارد میشه. پیشنهاد:
✅ «ماه‌بانو دستش می‌لرزید، تی را کنار گذاشت و کلافه روی پله‌ها نشست.»

استفاده از نیم‌فاصله و نشانه‌گذاری غیرمنظم:
بعضی جاها از نیم‌فاصله درست استفاده شده، بعضی جاها نه («می‌شد»، «میخواست»، «به‌هم خوردن»). لازم است یکدست شود.

علائم نگارشی در دیالوگ‌ها نیاز به بازبینی دارند. به‌ویژه در پایان جمله‌ها و جای نقطه‌ویرگول:

– تو اینجا چیکار می‌کنی؟ من باید برای قهوه آوردن پایین بیام؟!
اینجا دو علامت پرسش و تعجب پشت هم نیازی نیست، یکی کفایت می‌کنه.
برخی دیالوگ‌ها هم باید با فعل گفتن مشخص بشن تا صداها قاطی نشن.

کلمات عامیانه در کنار نثر رسمی تضاد ایجاد کرده: مثل: «آدمی که دستی‌دستی خودش رو از اصل بندازه»، یا «یه نفرت مسخره».
در حالی که در بخش‌هایی زبان ادبی‌تره («باید به فکر خودش باشد که تا گردن در منجلاب بود»).
اگر لحن را عامیانه می‌خواهی نگه داری، باید یکدست بشه.

زاویه‌دید گاهی جابه‌جا می‌شود.
ابتدا در ذهن خدمتکار (ماه‌بانو؟) هستیم، ناگهان وارد ذهن حسام و سپس شاهرخ می‌شویم. این باعث «شکست پرسپکتیو» می‌شود. باید تصمیم بگیری راوی‌ات دانای کل است یا محدود به ذهن یک شخصیت.
دیالوگ‌ها گاهی طبیعی نیستند.
نمونه:
«پیشنهاد می‌کنم هنرت رو بهشون نشون بدی، سود خوبی بهت می‌رسه.»
لحن این جمله بیشتر شبیه توضیح نویسنده است تا گفتار واقعی. می‌شد کوتاه‌تر و زنده‌تر گفت:
-‌ نشونشون بده چی بلدی، سودش مال خودته.

حرکت صحنه کند می‌شود چون هم‌زمان توصیف، خاطره و فکر درهم تنیده‌ شده‌اند.
مثلاً در میانه‌ی صحنه بازی با کارت، ناگهان یادآوری عشق قدیمی و حسادت گذشته می‌آید که ریتم دراماتیک را قطع می‌کند. می‌توان با پاراگراف‌بندی و نظم ذهنی‌تر، این‌ها را جدا کرد.

توصیف‌ها قوی‌اند اما زیادی تزئینی و متراکم‌اند.
مثلاً:
«با گرفتن نرده‌های استیل مشکی و طلایی‌اش خود را به بالا رساند. کاخی بود برای خودش!»
دومی («کاخی بود برای خودش») به‌جای جمله، می‌تونه به توصیف قبلی چسبیده بشه تا ریتم نرم‌تر بشه:
✅ «از نرده‌های استیل مشکی و طلایی بالا رفت، کاخی واقعی زیر پاهایش بود.»


استعاره‌های سنگین در لحظات احساسی ضربه می‌زنند.
مثل:
«تا گردن در منجلاب بود»
این استعاره در گفت‌وگو طبیعی نیست. اگر نثر شاعرانه می‌خواهی، باید در کل فضا تثبیت شود، نه میان گفت‌وگوهای روزمره.


تکرار بی‌مورد واژه‌ها:
«قهوه» پنج بار پشت هم تکرار شده.
«دید» و «نگاه» بیش از حد استفاده شده.
جایگزین‌های تصویری می‌تونه متن رو تازه‌تر کنه.

🔹 نکات قوت:
نثر روان و سینمایی.
حس فضا، بو، رنگ و صدا بسیار خوب منتقل می‌شود.
لحظه‌ی دیدن حسام و کشمکش درونی عالی پرداخت شده.

🔹 نکات ضعف:
زاویه دید ناپایدار.
دیالوگ‌ها در بخش‌هایی غیرطبیعی.
لحن بین عامیانه و ادبی در نوسان.
شلوغی تصویری و فقدان نظم اطلاعات در معرفی صحنه و شخصیت.
 
سلام، خداقوت فراوان😍🤗
ممنون از نکاتی که گفتین زهراجان فقط چند تا نکته رو باید ذکر کنم:
پارت ۲۱۲

فعل‌ها و ضمایر گاهی دوپهلو و شلوغ می‌شن. مثلاً:

«دستش می‌لرزید، تی را کناری گذاشت و کلافه روی پله‌های سالن نشست.»
اینجا خودم نخواستم که اسم شخصیت رو بیارم و ترجیح دادم خواننده به مرور بفهمه که صدف خدمتکاره.
فاعل در جمله‌ی دوم مبهم می‌مونه چون بلافاصله شخصیت جدید وارد میشه. پیشنهاد:
✅ «ماه‌بانو دستش می‌لرزید، تی را کنار گذاشت و کلافه روی پله‌ها نشست.»

استفاده از نیم‌فاصله و نشانه‌گذاری غیرمنظم:
بعضی جاها از نیم‌فاصله درست استفاده شده، بعضی جاها نه («می‌شد»، «میخواست»، «به‌هم خوردن»). لازم است یکدست شود.
ناظرهای قبلی چون این‌طور اصلاحیه می‌دادن برای همون از اول همون‌طوری نوشتم و فکر کنم هر دو مدلش مرسوم باشه❤
علائم نگارشی در دیالوگ‌ها نیاز به بازبینی دارند. به‌ویژه در پایان جمله‌ها و جای نقطه‌ویرگول:

– تو اینجا چیکار می‌کنی؟ من باید برای قهوه آوردن پایین بیام؟!
اینجا دو علامت پرسش و تعجب پشت هم نیازی نیست، یکی کفایت می‌کنه.
برخی دیالوگ‌ها هم باید با فعل گفتن مشخص بشن تا صداها قاطی نشن.

کلمات عامیانه در کنار نثر رسمی تضاد ایجاد کرده: مثل: «آدمی که دستی‌دستی خودش رو از اصل بندازه»، یا «یه نفرت مسخره».
در حالی که در بخش‌هایی زبان ادبی‌تره («باید به فکر خودش باشد که تا گردن در منجلاب بود»).
اگر لحن را عامیانه می‌خواهی نگه داری، باید یکدست بشه.

زاویه‌دید گاهی جابه‌جا می‌شود.
ابتدا در ذهن خدمتکار (ماه‌بانو؟) هستیم، ناگهان وارد ذهن حسام و سپس شاهرخ می‌شویم. این باعث «شکست پرسپکتیو» می‌شود. باید تصمیم بگیری راوی‌ات دانای کل است یا محدود به ذهن یک شخصیت.
راوی رمان سوم‌شخصه که می‌تونه هم‌زمان از دید چند شخصیت بگه
دیالوگ‌ها گاهی طبیعی نیستند.
نمونه:
«پیشنهاد می‌کنم هنرت رو بهشون نشون بدی، سود خوبی بهت می‌رسه.»
لحن این جمله بیشتر شبیه توضیح نویسنده است تا گفتار واقعی. می‌شد کوتاه‌تر و زنده‌تر گفت:
-‌ نشونشون بده چی بلدی، سودش مال خودته.

حرکت صحنه کند می‌شود چون هم‌زمان توصیف، خاطره و فکر درهم تنیده‌ شده‌اند.
مثلاً در میانه‌ی صحنه بازی با کارت، ناگهان یادآوری عشق قدیمی و حسادت گذشته می‌آید که ریتم دراماتیک را قطع می‌کند. می‌توان با پاراگراف‌بندی و نظم ذهنی‌تر، این‌ها را جدا کرد.

توصیف‌ها قوی‌اند اما زیادی تزئینی و متراکم‌اند.
مثلاً:
«با گرفتن نرده‌های استیل مشکی و طلایی‌اش خود را به بالا رساند. کاخی بود برای خودش!»
دومی («کاخی بود برای خودش») به‌جای جمله، می‌تونه به توصیف قبلی چسبیده بشه تا ریتم نرم‌تر بشه:
✅ «از نرده‌های استیل مشکی و طلایی بالا رفت، کاخی واقعی زیر پاهایش بود.»


استعاره‌های سنگین در لحظات احساسی ضربه می‌زنند.
مثل:

این استعاره در گفت‌وگو طبیعی نیست. اگر نثر شاعرانه می‌خواهی، باید در کل فضا تثبیت شود، نه میان گفت‌وگوهای روزمره.


تکرار بی‌مورد واژه‌ها:
«قهوه» پنج بار پشت هم تکرار شده.
«دید» و «نگاه» بیش از حد استفاده شده.
جایگزین‌های تصویری می‌تونه متن رو تازه‌تر کنه.

🔹 نکات قوت:
نثر روان و سینمایی.
حس فضا، بو، رنگ و صدا بسیار خوب منتقل می‌شود.
لحظه‌ی دیدن حسام و کشمکش درونی عالی پرداخت شده.

🔹 نکات ضعف:
زاویه دید ناپایدار.
دیالوگ‌ها در بخش‌هایی غیرطبیعی.
لحن بین عامیانه و ادبی در نوسان.
شلوغی تصویری و فقدان نظم اطلاعات در معرفی صحنه و شخصیت.
سعی می‌کنم قلمم رو بهتر کنم و نواقصم رو رفع کنم💖 باز هم ممنون
 
سلام، خداقوت فراوان😍🤗
ممنون از نکاتی که گفتین زهراجان فقط چند تا نکته رو باید ذکر کنم:

اینجا خودم نخواستم که اسم شخصیت رو بیارم و ترجیح دادم خواننده به مرور بفهمه که صدف خدمتکاره.

ناظرهای قبلی چون این‌طور اصلاحیه می‌دادن برای همون از اول همون‌طوری نوشتم و فکر کنم هر دو مدلش مرسوم باشه❤

راوی رمان سوم‌شخصه که می‌تونه هم‌زمان از دید چند شخصیت بگه

سعی می‌کنم قلمم رو بهتر کنم و نواقصم رو رفع کنم💖 باز هم ممنون
باشه عزیزم چون من از نصفه نظارت می‌کردم کامل متوجه ساختار داستانت نشدم. امروز که از اول خوندم متوجه شدم.
میتونی پارت گذاریتو شروع کنی.
قلم زیبایی داری، قلمت مانا🌱🫀
 
عقب
بالا پایین