دیگران با همه کس دست در آغو*ش کنند
ما که بر سفره خاصیم به یغما نرویم
 
وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
 
مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکنده
که من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
 
هر که اول بنگرد پایان کار

اندرآخر او نگردد شرمسار​
 
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
 
عقب
بالا پایین