تورا جانم صدا کردم ولیکن برتر از جانی؛
مگر جان بی تو میماند در این تندیس انسانی؟..
 
یک فصل خزان دیگر از راه رسید
تنهائی من، بدون همراه رسید

سریال غمم که ته ندارد انگار-
این فصل به گریه های ناگاه رسید
 
در نبودت به کسی باج ندادم هرگز
کاروان نیست که دل،هر که به جایت آید...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی

تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟
بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟
 
یک مکث، یک درنگ، جهانی که ایستاد
ساعت جلو نرفت، زمانی که ایستاد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
دوباره شانه بر این گریه ی فراق بیار
علاج واقعه را قبل اتفاق بیار

برای گریه ی من هم دلیل خوبی باش
به شوق آمدنت اشک اشتیاق بیار
 
رَهِ گُریز نبسته است هیچ‌کس بر من
‏اسیر بند گران وفای خویشتنم...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است...!
 
تاشب همه‌شب خواب به‌چشمم بنشانم
تا پر شود از حسّ حضور تو ضمیرم

باید تو بگویی شبت آرام عزیزم

تا با نفس گرم تو آرام بگیرم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Farzane
ما که از سوز تو در گریه زاریم چو شمع
خبر از سوختن خویش نداریم چو شمع

پیش تیغ تو سر از تن بگذاریم ولی
شعله شوق تو از سر نگذاریم چو شمع
 
عقب
بالا پایین